پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نگاهی به اشعار برخی از شاعران شهرستان سرباز
نوشته شده در یک شنبه 3 مرداد 1395
بازدید : 467
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

مولانا عبدالله روانبد رح:

یک شپی چندی هم حیالین یار

همدل و همصدق وسخن سینگار

دل پُراز مهرءُ قومی همدردی

وقتی که دور هم نشتگنت

گله اِش ای رنگءَ کتگ اظهار

تو نگندی که شَپ شُتگ سیاهین

شِنگتگ بام وتو نه بئی بیدار

می گلگ دیرین مدتی وپتگ

بیتگ چه بازین وپسگان بیدار

قاضی عبدالصمدسربازی:

دلم مبتلای جمال محمد

غرق در بحر کمال محمد

جهان حیرت و زشأن رسالت

چه گویم ز عز و جلال محمد

نبینی به اخلاق واوصاف هرگز

به دنیا و عقبی مثال محمد

نبینی به اخلاق واوصاف آفریده

نهایت حسین خط وخال محمد

مولوی دین محمدحسین زهی:

دخت پیغمبر به نام فاطمه 

مادری چون او به دنیا نآمده

اوست سردار نساء مؤمنه 

بهترومهتر به رتبه ازهمه

بود در دنیا عفیفه زاهده

هم زکیّه ,راضیه هم طاهره

مولوی محمدعمرسربازی راجع به فوت مولانا روانبد میفرماید:

بهار مکران را چون گلی ساخت 

بزرگ پیشین با دوست پرداخت

مرا در وصل او بس آرزو بود

که از اول قرین وخاص من بود

فلک فرسودگی برمن فکنده

ستم هایش به روحم شد زننده

فراق شیخ عبدالله مرحوم

کندهردم مرا بیهوش ومغموم

ز علمش عالمی سیراب بوده

به شعرش از یلان سبقت ربوده

نگویم سعدی و عرفی وکاشی

ز خاک پیشینی شد آب پاشی

هزاران رحمت جان آفرین باد

به روح پاک وبا پاکان قرین باد

مولوی حافظ عبدالرحمن روانبد:

ای عجب از ما که مشغولیم در فسق وفجور

وانگهی داریم چشم جنت الفردوس وحور

در ره شیطان و یارانش همیشه پیش پیش

و ز ره حق وصراط المستقیم هستیم دور

آنچه بر ما کردنش فرض است آن را تارکیم

وآنچه ترکش فرض شد آن کنیم ما بالضرور

اول ایمان دوم اعمال صالح بایدت

وانگهی امید بر وی کن که هست رب غفور

مولوی نظام الدین روانبد راجع به انقلاب اسلامی:

شیرمردان حماسه گر به دشمن تاختند

جان خود را در ره اسلام وقرآن باختند

اسلحه در دست وقرآن بود در دست دگر

روز در میدان جنگ وشب به رب پرداختند

پشت استکبار را لرزاند عزم و جزمشان

زهره ی سست عدو با رعب بگداختند

چون به پا خواست ملت از پی امر امام

دشمن شیطان صفت در چاه غم انداختند

مولانا غلام محمدسربازی:

دردو دنیا حاجت ما کن تمام

جنت الفردوس مارا کن مقام

هست شیطان در پی ایمان ما

نیست مارا غیر ذاتت ملتجا

رد کنی فریاد مارا یا قبول

دست ما بسته به دامان رسول ص

ای خدایا مارا ز سوء خاتمه 

ده امان بر آبروی فاطمه

ای برعزت حسن وحسین

قاضیان بدر واحد وهم حنین

زبیرملازئی:

در نزد خدا میر و غلامان چو یکیست

این صورت ورنگ باعث برتری که نیست

ایمان به خدا باعث افضل شدن است

هچ کس به زمانه تا به آخر چو نزیست

............................  

زمانگ خرابنت,مُسلمان چو گارنت

بِسمبال منی میر,کجا مُلک دگارنت

براتی کجا کَپت,تُپاکی کجا تَتک

بسمبال منی میر,تَی مردی کجا رَپت

مسلمان چو خارن,دلانش چو وارن

بسمبال منی میر,چو شیطانا کارن

خیانت چو بازنت,تیی دل تُهارنت

بسمبال منی میر,کِه دشمن خُمارنت

 

این ها فقط اسامی تعداد کوچکی از شاعران سربازیست که با اشعارشان صفحه ای طلایی در دفتر زرین ادبیات بلوچستان بوجود آورده اند.

 

 

 

 

 

 




وضعیت علم در شهرستان سرباز
نوشته شده در شنبه 2 مرداد 1395
بازدید : 577
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

شهرستان سرباز از دیرباز جایگاه علم ودیانت در بلوچستان بوده است وباداشتن عالمان وادیبان بسیاری درخود جایگاه خود را را در بلوچستان رونق بخشیده است.

به طوری که این شهرستان با پرورش دادن علمای بزرگی چون مولانا عبدالعزیز ملازاده رح, مولانا غلام محمد سربازی رح ,مولانا محمدعمرسربازی رح,مولانا عبدالرحمن ملازهی(چابهاری),مولانا تاج محمدبزرگزاده......وعالمان صاحب نام دیگر نقش بسزایی در پیشرفت بلوچستان از لحاظ علم ودیانت داشته است.مولانا عبدالله روانبد رح معروف به سعدی بلوچستان نیز هم در حوزه ی علم وهم در حوزه ی ادبیات یکی از نخبه های بلوچستان به شمار میرود.

وجود حوزه های علمیه ی بسیار در این شهرستان باعث شده است که سرباز  مرکز وقطب اصلی علم در بلوچستان باشد.حوزه ی علمیه ی عزیزی انزا وحوزه ی علمیه ی کوه ون درپادیگ یکی از معتبرترین حوزه های علمیه دربلوچستان به شمار می روند,که سالانه حافظان وعالمان بسیاری را تحویل جامعه ی بلوچ می دهند.

حوزه ی علمیه ی عزیزی انزا که توسط مولانا عبدالعزیز ملازاده پایه گذاری شد ابتدا در روستای دپکور سرباز قرار داشت که بعدها بارفتن مولانا عبدالعزیزملازاده به زاهدان توسط مولانا غلام محمدملازهی ومولانا تاج محمد بزرگزاده به روستای انزا آورده شد که درحال حاضر مدیر این حوزه مولاناعبدالوهاب بزرگزاده فرزند مولانا تاج محمد می باشد که در کنار مدیرداخلی این حوزه یعنی مولانا عبدالاحدملازهی که یکی از عالمان وسخنوران نامی بلوچستان است اداره می شود .حوزه ی کوه ون سرباز نیز توسط جانشین مولانا محمدعمرملازهی یعنی مولانا عبیدالله افروخته اداره می شود.

درحال حاضر علمای برجسته ی شهرستان سرباز عبارت انداز:مولانا عبدالاحدملازهی,مولانا عبیدالله افروخته ,مولانا نقشبندی ,مولانا عبدالوهاب بزرگزاده ,مولانا فضل الرحمن کوهی وچندین تن از عالمان به نام بلوچستان می باشند. 

نام شهرستان سرباز شاید درحال حاضر زیاد برسرزبان ها نیست ولی هیچ وقت فراموش نکنید که نام بلوچستان بدون شهرستان سرباز نمی درخشد چرا که این شهرستان باپرورش دادن عالمان ونخبگان بسیاری بلوچستان را مدیون خود ساخته است.

سرباز پُراز عالم ومردان بزرگ است

سرباز برایم وطنی هَمچُوکِه دُّراست

 

 

 




معرفی جاذبه های گردشگری سرباز
نوشته شده در چهار شنبه 13 فروردين 1393
بازدید : 935
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی


شهرستان سربازهشتمين شهرستان استان سيستان وبلوچستان است كه درتاريخ 12/2/80 بامصوبه هيات وزيران ازشهرستان ايرانشهر جدا وبه صورت يك شهرستان مستقل درآمدمساحت سرباز حدودا  12000 كيلومتر مربع مي باشدكه 95درصد آن كوهستاني ودربيشتر مناطق غيرقابل سكونت مي باشدواين كمبود مكان مناسب،جلوه اي ويژه به واحدهاي مسكوني بخشيده است.جمعيت آن براساس آخرين آمارها حدود 168000نفركه 89درصدآن درروستاها وفقط 11درصد آن درشهرها زندگي مي كنند كه درنوع خودبي نظير مي باشد. اين شهرستان ازشمال به شهرستانهاي سراوان وايرانشهر،ازجنوب به شهرستان چابهار،ازشرق به كشورپاكستان با 120 كيلومتر مرز زميني وازغرب به شهرستان نيك شهر محدود مي شود.مركزشهرستان،شهر راسك مي باشد كه فاصله آن تامركز استان 495كيلومتر تا تهران1765 مي باشد وجمعيتي غالب بر5000نفرجمعيت دارد.اين شهردرمسير جاده ارتباطي ايرانشهر به چابهار واقع شده كه مسافت آن تاچابهار وايرانشهر به طور مساوي يعني175كيلومتر مي باشد

 

براساس تحقیقات به عمل آمده درمورد وجه تسمیه اين شهرستان نظرات مختلفی مطرح است بعضی ها معتقدند در هنگام بارندگی سرشاخه های فرعی زیادی در طول مسیر جریان رودخانه از اطراف به آن افزوده می شده وسرآن از هر طرف بازبوده وبهمین دلیل این منطقه را  سربازنامیده اندوگروهی دیگر دلیل نامگذاری آنرا بعلت وجود آدمهای سرشناس که  ازطوایف مختلف وگوناگون دراین منطقه زندگی می کردندوبه اصطلاح محلی سر(افرادبزرگ)باز(زیاد)نامیده اندوهمچنین به اعتقاد بعضیهابعلت دارابودن کوههای بلندومرتفع که اطراف منطقه رابصورت حصارفراگرفته وفضای بالای آن بازبوده،نام سربازرابرآن نهاده اند.

ازمعروفترین اسطوره های منطقه می توان به مهرک(میروک)که ازقدیمیترین داستانهای واقعی که کم کم تبدیل به اسطوره گردیده اشاره کرد.لازم بذکراست مدفن میروک درحال حاضردرروستای پیردان می باشد.

مواردي كه دراين منطقه بعنوان جاذبه گردشگري بشمارمي رودشامل:

1- تمساح (كروكديل يا گاندو): كروكديل با تلاقى بلوچستان، برجسته‏ ترين موجود وحشى دره رودخانه سرباز است كه بطور طبيعى در آنجا زيست مى ‏كند. كروكديل‏ها يا به گويش محلى «گاندو» از هندوستان، سيلان تا پاكستان غربى و بلوچستان جنوبى پراكنده ‏اند. رودخانه سرباز، غربى ‏ترين نقطه انتشار كروكديل در آسياست، از اين‏رو داراى ارزش توأم ملى و بين‏ المللى است.

2- كوهستاني بودن 95 درصدي اين شهرستان بعنوان موقعيت استثنايي

3- وجود آب وهوای گرم ومرطوب باعث رونق کشاورزی درتمام فصول سال وتولیدمحصولات خاص مناطق قاره ای و تولید محصولات مهمی چون انبه ،خربزه درختی (پپیا)،چیکو،زیتون محلی ، خرما وانواع مرکبات شده است

4- استقرار رودخانه ودره سرسبزبطول 313كيلومتر بعنوان بزرگترين وپرآب ترين رودخانه فصلي استان باچشم اندازهاي متنوع طبيعي

5-استقرار بزرگترين سد استان درانتهاي رودخانه سرباز (سدپيشين) به عنوان مركزوكانون استقرار تمساح پوزه كوتاه

6-شكل گيري منازل مسكوني بصورت پلكاني وزيبا بنا به ضرورت به دليل ناكافي بودن فضا در محور وحاشيه رودخانه سرباز

7- از جاذبه هاي گردشگري شاخص شهرستان مي توان به دره هاي سرسبز كريم آباد ،دورك ،بندان ،گتان،سامگان  وكزور ،سد آشار ،آبشار گراوانيگ ، منطقه ودره كوه روك با آبشار ديدني ،در خت هاي كهنسال كنار نوت ودپكور ،درخت قديمي انجير معابد يا مكر زن در پارود ،غار قديمي كزور ،نخلستان ومزارع سنگ مسجد ،مساجد دز ،انزاء،علي آباد وپيشين ،سنگ نگاره هاي پيردان ،سوبتگ كوه فيروز آباد ،روستاهاي گردشگري پيردان ولهاباد ، محوطه بركه سالونكان (دامادان )،کوههای گردو، پسکوه، تگردکوه و کوه نیل گوران سری  اشاره نمود

 

ازمهمترين هنرهاي صنايع دستي مي توان به سوزندوزي،زيورآلات سنتي، منبت كاري ،ساخت ابزار آلات موسيقي،آهنگري،سفالگري،گليم بافي،سكه دوزي وشال بافي اشاره نمود

قرارگيري اين شهرستان،درمحورترانزيت ايرانشهر به چابهار،مسافران زيادي ازاين مسيربه قصد مسافرت به منطقه آزاد چابهاربه محض عبورازاين محورگردشگري بارودخانه ودره زيبا،ازاين مواهب طبيعي استفاده مي كنند. تعداد250اثرتاريخي،فرهنگي،مذهبي وطبيعي شامل قلعه ها،محوطه ها،تپه ها،بناهاي قديمي باارزش،بافت هاي قديمي ،آرامگاه،مساجدتاريخي،سنگ نگاره وجاذبه هاي طبيعي ديگر شناسايي وبه ثبت رسيده كه نشان ازقدمت تاريخي اين شهرستان داردمهمترين آثارشاخص تاريخي  شهرستان مي توان به موارد زير اشاره كرد:

 

1-قلعه تاريخي سرباز

قلعه سرباز با قدمتي بالغ بر 400سال ازمهمترين آثار تاريخي استان وقرارگيري اين بنا برفراز كوهي مرتفع درحاشيه دره ورودخانه پرآب وسرسبز بيانگر شكوه وعظمت معماري در ادوار گذشته است .كه درسال 1383 درفهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد. در حال حاضر توسط سازمان ميراث فرهنگي ،صنايع دستي وگردشگري از محل اعتبارات استاني    قسمتي از حصار كه در سا ل هاي گذشته بر اثر عوامل طبيعي وجوي فروريخته بود مورد حفاظت واستحكام بخشي قرار گرفت لازم به ذكر است ميزان اعتبار تخصيص يافته نسبت به اين پروزه عظيم وبزرگ ناكافي مي باشد اين اثر دربخش سرباز شهرسرباز واقع است .در صورت مرمت كامل اين بنا مي توان به عنوان موزه فرهنگي سرباز استفاده نمود .

 

 

2-قلعه فيروزآباد

 اين قلعه متعلق به دوران اشكاني –ساساني ،  به علت بارندگی اخیر قسمت های زیادی  از آن تخریب گشته است .سفالهای پراکنده شده به شکل های قرمز رنگ ،نخودی ،لعابدار ،بدون لعاب ومنقوش در اطراف محوطه دیده می شود که نشان از قدمت وارزش این بنای تاریخی دارد که نیاز مند مطالعه ،تحقیق وبررسی جدی است .لازم به ذكر است ناكنون هيچگونه اعتباري براي مطالعه واجراي عمليات حفاظت ،مرمت وبازسازي اين اثر درنظر گرفته نشده است .

3-تلگرافخانه سرباز

این بنا یکی ازبناهای دوره پهلوی اول می باشد که طبق معماری ایرانی ساخته شده است كه براثر بارندگی وبلاياي طبيعي قسمتهای زیادی ازاین بنای باارزش تخریب گردیده است از ويژگي هاي شاخص اين بنا مي توان به اجراي طاق آهنگ سقف آن اشاره نمود درصورت مرمت كامل اين اثرمي توان ازآن بعنوان پايگاه حفاظت ازآثارباستاني استفاده نمود.

4-قلعه آشار

اين قلعه بالغ بر400سال قدمت داردونمادي ازفرهنگ وهويت مردمان اين منطقه بشمارمي رودكه درطول ساليان گذشته براثرعوامل جوي وبلاياي طبيعي تخريب گرديده كه تاكنون هيچگونه اعتباري جهت مطالعه،حفاظت ومرمت اين اثرتخصيص داده نشده است بامرمت اين اثرمي توان ازآن بعنوان پايگاه حفاظت ازآثارباستاني درآن بخش استفاده نمود.

5-قلعه بافتان

اين بنامربوط به دوره قاجاريه مي باشدومعماري بكاررفته درآن بومي ومصالح آن بوم آوردمثل سنگ ،خشت وملات گل مي باشدقرارگيري اين اثردرمحورترانزيت ايرانشهر-چابهار،وحاشيه رودخانه سربازجلوه اي خاص به آن بخشيده است .ولي تاكنون هيچگونه اعتباري جهت مطالعه،حفاظت ومرمت اين اثرتخصيص داده نشده است .

6-قلعه هدار

قدمت اين بنابه اوايل دوره پهلوي برمي گرددازويژگي هاي شاخص اين بنا مي توان به تزئينات منحصربفرد،طرحهاونقش هاي مختلف آن اشاره نمود ولي تاكنون هيچگونه اعتباري جهت مطالعه،حفاظت ومرمت اين اثرتخصيص داده نشده است .

7-تلگرافخانه پارود

اين بنا متعلق به دوره پهلوي مي باشدمصالح بكاررفته درآن ازسنگ باملات سيمان مي باشددرحال حاضربعلت تخريب،متروكه وغيرقابل استفاده مي باشدكه درصورت تامين اعتبارلازم مي توان بعنوان مركزفرهنگي دردهستان پارودازآن استفاده نمود.

8-حمام قديمي پارود

اين بنامتعلق به دوره پهلوي دوم مي باشدكه بامصالح مقاوم ساخته شده وداراي قسمت هاي مختلفي شامل خزينه آب گرم،سردورختكن مي باشد.درحال حاضرمتروكه باتخصيص اعتبارلازم مي توان ازآن بعنوان گنجينه تاريخي احيا نمود.

9-دبستان قديمي مالك اشتر

اين مدرسه قديمي متعلق به دوران پهلوي مي باشدازويژگي هاي شاخص اين اثرمي توان به ورواق اين بنااشاره كرد.مصالح بكاررفته آن بوم اوردمي باشدوازآثارشاخص شهرستان مي باشددرحال حضرمتروكه بوده وتاكنون به منظور مطالعه و مرمت آن هيچگونه اعتباري اختصاص داده نشده است.

10-قلعه پيشين

يكي ازقلاع مهم شهرستان بوده كه بيانگرهويت تاريخي مردمان منطقه بشمارمي رود وقدمت آن به600سال پيش مربوط به دوره تيموريان برمي گردداماتاكنون هيچگونه اعتباري به منظورمطالعه ،حفاظت ومرمت آن درنظرگرفته نشده است.

11-تلگرافخانه پيشين

ازبناهاي دوره پهلوي مي باشدكه درحال حاضرمتروكه بوده وازآثارشاخص بخش پيشين به شمارمي آيدكه درصورت تامين اعتباروبازسازي مي توان ازآن بعنوان پايگاه حفاظت آثار باستاني آن بخش استفاده نمود. 

 

روستاهاي هدف گردشگري

 

1- روستاي فيروزآباد

روستاي  فیروز آباد در شهرستان سرباز به عنوان یکی از دهستانهای بزرگ و مهم می باشد دارای باف تاریخی با ارزش و نوع معماری بومی وسنتی منحصر در استان بوده واز لحاظ استراتزیک، مرکز ی مهم و شاهراهی بوده که قسمتهای دیگر منطقه را به کشورهای همجوار ارتباط می داد ه ودر گذشته به لحاظ وجود قلعه قدیمی از اهمیت بسزایی بر خوردار بوده است. به گفته بعضی از قدما در ادوار گذشته شخصی بنام فیروز به این منطقه سفر کرده و به منظور آبادانی روستا وهدایت آب از رودخانه به مزارع پایین دست اقدام به حفر تونلی به طول 50 متر در دل کوه نموده است این روستا در گذشته مرکزحکمرانی بوده و بر مناطق دیگر مرکزیت داشته است وبه عنوان شاهراهی، که مناطق داخلی ایران را به نواحی وتمدنهای دیگر اتصال داده است وقلعه فیروز آباد به نام آن شخص مشهور است بر اساس تحقیقات به عمل آمده از منابع محلی قدمت قلعه به اوایل اسلام بر می گردد.در محدوده این روستا دو منطقه به نام های پالاسک(به گفته قدما زمانی انگلیسها در این مکان مستقر و به همین سبب به پالاسک مشهور بوده ودر حال حاضر نام شهری است در لندن )وازبانک (بعضی ها معتقدند در این محل زمانی ازبک ها زندگی می کردند به همین دلیل محلیان نام ازبانک رابه آن نهاده اند ) وجود دارد.ومساحت کل دهستان فیروزآباد170 هکتار می باشدوجمعیت آن 4500نفرمی باشد.لازم به ذكر است كه اين روستا جزءروستاهاي هدف گردشگري معرفي شده است

مهمترین جاذبه های تاریخی وگردشگری دهستان فیروز آباد :

1-بافت تاریخی وبا ارزش سنتی با ترئینات خاص

2-وجود محوطه ،قلعه تاریخی فیروز آبادوقبرستان قدیمی

3- کوه سوبتگ :سوراخ ایجاد شده در دل کوه به جهت ورود آب وهدایت به مزارع اطراف

4-وجود تمسا ح پوزه کوتاه ایرانی منحصر به فرد یا بقایای باقیمانده از دوره کر کودیلها در رودخانه در حاشیه  دهستان فیروز آباد

5-وجود نخلستانها ،باغات مرکبات و میوه های گرمسیری متنوع شامل انبه ،موز ،خربزه در ختی یا پاپا یا،چیکو وغیره

6- چشم اندازهای متنوع ودیدنی وگردشگری در کنار رود خانه سرباز

2-روستاي پتان

روستاي پتان درمحورترانزيت ايرانشهربه چابهاردربخش سربازواقع است.فاصله آن تامركزشهرستان 45كيلومترمي باشداين روستاداراي بافت سنتي ارزشمندواجراي تزئينات بومي منحصربفردبه محض ورودبه روستا نگاه هربيننده اي رابه خودجذب مي كندكه نشان ازذوق وسليقه هنرمندان درگذشته رانشان مي دهد.وقدمت اين روستابراثرتحقيقات انجام شده به 500سال مي رسدوقرارگيري اين روستادرحاشيه رودخانه سرسبزسربازچشم اندازمتنوعي راترسيم نموده است.

 

3-روستاي پشامگ

اين روستادرقسمت شرق شهرستان واقع وفاصله آن ازمركزشهرستان 45وازمحورترانزيت 20كيلومترفاصله داردبافت سنتي آن بامصالح بوم آورد،اجراي طرحهاوتزءينات باشكل هاي مختلف وازروستاهاي قديمي شهرستان مي باشد به گفته قدما درگذشته گذرگاهي بوده كه قسمت داخلي ايران رابه كشورهندمتصل نموده است قلعه هاي قديمي پشامگ،بهمن ومسجدجامع پشامگ  نيزدراين روستا قراردارند.

4-روستاي گورناگان

روستاي گورناگان درمحورشهرسربازتا شهرستان سراوان در144كيلومتري مركزشهرستان(راسك)باجمعيتي بالغ بر1000نفروتعداد190خانواردراين روستازندگي مي كنند.بعلت ارتفاع زياداين روستانسبت به روستاهاي اطراف دراكثرماههاي سال داراي آب وهواي مطلوب مي باشد.بعلت وجودچشمه (چمگ) هاي فعال دراطراف اين روستادرهنگام بارندگي آب هاي حاصل به رودخانه هاي گويمرك وسركوراضافه مي شود.

بافت سنتي بامعماري كاملا"سنگي ،كه بصورت متوازن ،زيباوشكيل توسط معماران بومي شكل گرفته ،نشوونماي خاصي به اين روستاداده است بطوريكه نگاه هرمسافري رابه محض عبورازاين روستابه خودمعطوف مي دارد.قدمت اين روستابه 450سال قبل برمي گرددوداراي معماري خاص مي باشد.مصالح بكاررفته بوم آوردوازكوههاي اطراف روستا تهيه گرديده است و ازتنه درختان بعنوان تيردرسقف خانه ها ااستفاده شده است. باتوجه به قرارگيري روستادرارتفاعات ووجودچشمه هاي زياددراطراف ، وجه تسميه آزناگ(چشمه اي كه ازدل كوه درمي آيد)وكلمه گوربمعناي كناروطرف باهم ادغام وگورناگان شكل گرفته كه نام كنوني اين روستا هم اكنون به همين نام است

- جاذبه های فرهنگی

- مشاهیر:

شهرستان سرباز از دير باز به جهت اينكه مهد پرورش شخصيتهاي بسياري در زمينه هاي مختلف اجتماعي بوده تاثير گذار در جريانات اجتماعي استان بوده است.وجود شخصيتهاي برجسته و بارزي در زمينه هاي مذهبي.فرهنگي .هنري و ... خود گواه محكمي بر اين مدعاست.به دليل اهميت و رواج هنر شعر و شاعري در اين شهرستان در ادامه سعي خواهيم كرد اشاره اي به زندگي بعضي از شاعران پر آوازه اين شهرستان نماييم ازرجال ،شخصیت هاومشاهیربرجسته سربازمی توان ازشاعران به ملااحمدحسن ،ملاابراهیم،ملاموسی راسکی وملاغلامقادرشاعرمشهوروحماسی،استادقادردادرودسازخواننده حماسی وازدراویش بزرگ منطقه درگذشته می توان به ملانورمحمدمعروف به فقیرگزک اشاره کرد. همچنین  ازهنرمندان وقیچک نوازان مشهورمنطقه می توان ازرسول بخش رنگشاهی نام برد وازعلمای برجسته سربازمی توان ازمولوی عبدالعزیزملازاده(ره)وپدرایشان مولوی عبدالله و ،مرحوم مولوی محمدعمرسربازی(ره)وبرادرمرحوم ایشان مولوی عبدالرحمن چابهاری رانام برد.




روستای انزاء
نوشته شده در یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 1497
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://loxblog.com/userfiles/pimage/405689291939559_354073911402131_402766906_o.jpg




،زبانشناختی وآیینی بلوچهای ایران
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392
بازدید : 564
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

    آگاهی ازپیشینه فرهنگی وسنتی اقوام ایران زمین یکی ازراههای شناخت فرهنگ ملی است  درواقع اقوام ساکن درپهنه ایران ازدورانهای بسیاردوروحتی پیش ازدرآمدن آریایی ها به این منطقه ، درپیدایی وگسترش تمدنها وفرهنگهای درخشانی کوشیده بودند، بی گمان این اقوام درکنارهم دریک تعامل فرهنگی ژرف بسرمی بردند.هریک ازاقوام ساکن ایران بخشی ازفرهنگ ایران راشکل می دهندودرباروری وغنای تمدن ایران نقشی ماندگارازخودبرجای نهاده اند.درمیان اقوام ایرانی ، قوم بلوچ ازاقوام دیرپا وکهن ایرانی است که دارای آداب ورسوم ، آیین ها وفرهنگ بومی ویژه خوداست. پژوهش درفرهنگهای قومی می تواندازدیدگاههای انسانشناسی ومردم شناسی فرهنگی صورت می گیرد، امری که شایسته است درایران درقالب تاسیس پژوهشگاههای انسانشناسی یا مردم شناسی به آن پرداخته شود.

   

مطلبی که ازپی می آیدپژوهشی است کوتاه درباره ویژگیهای قوم شناختی ،زبانشناختی وآیینی بلوچهای ایران. دانشگاه "اپسالا"ی سوئددر،تابستان79 کنگره ای پیرامون زبان وادب بلوچی برگزارکرد.دراین کنگره که به ابتکارخانم کاریناجهانی یک سوئدی علاقه مندبه توسعه زبان وفرهنگ بلوچی وبه هزینه دانشگاه مذکور برگزارشد،دهها تن ازادیبان ،نویسندگان وشعرای بلوچ ازجمهوری اسلامی ایران ،پاکستان ، اروپا و آمریکا ، حوزه خلیج فارس،افغانستان وآسیای مرکزی شرکت داشتند. درمیان بحث ها، موضوع رسم الخط بلوچی ازاهمیت خاصی برخوردار بود. اهمیت این موضوع به خصوص درآن است که درمیان نویسندگان بلوچ رسم الخط واحدی وجود نداردوهرنویسنده ای با توجه به سلیقه خاص خود واحیانا تحت تاثیر شرایط محیطی وکشوری که زندگی می کند رسم الخط مرتبط با زبان ، خط وکتابت همان کشوررا برای بیان افکار واندیشه های خود سهل تر می یابد، بنابراین نوعی پراکندگی در رسم الخط بلوچی وجود دارد، قصد خانم کارینا جهانی و دانشگاه اپسالا درسوئد آن بوده است که رسم الخط استاندارد وقابل قبولی بیابند که ازطرف نویسندگان بلوچ مورد پذیرش قرار گیرد .

      اما وقتی جهت گیری بحث ها به این طرف هدایت می شود که یکی از مشکلات رسم الخط استانداردبلوچی حروف فارسی – عربی است وبرای حل این مشکل پیشنهاد جایگزینی حروف لاتین می شود،باید قدری نگران بود . آیا چنین پیشنهادی خارج ازمطامع سیاسی است؟ من هنوز به جمع بندی واقع بینانه ای در این خصوص نرسیده بودم که مطلب آقای وکیلیان در روزنامه همشهری را به مناسبت یادبود زنده یاد انجوی شیرازی مشاهده کردم واز سر کنجکاوی آن را خواندم . ناخود آگاه به یاد پیشنهاد مطرح درباره رسم الخط زبان بلوچی در دانشگاه اپسالای سوئد افتادم واین سوال آزار دهنده که ما کجا می رویم وآنها کجا ؟ وقتی یک موسسه فرهنگی که طی مدت زمان طولانی سی ساله ای شکل گرفته وآن طور که نویسنده روزنامه همشهری توضیح داده است گنجینه ای گرانبها ازفرهنگ ملی مردم ایران است با این چنین سرنوشتی روبه رواست، انتظار داشتن ازاین که پاره فرهنگ بلوچ به عنوان یک اقلیت قومی کمترمطرح ومنزوی ودورافتاده مورد توجه قرارگیرد، طبعا انتظاری بیهوده است . ولی آیا فرهنگ ملی همه ایرانیان را پاره فرهنگ های پراکنده نمی سازند؟ چگونه است که دانشگاه اپسالا سوئد هزینه برگزاری کنگره ای رابرای استاندارد کردن رسم الخط همین قوم پراکنده ایرانی تقبل می کند ودهها نفر را ازگوشه وکنارجهان جمع می کند ، هزینه رفت وآمد واسکان آنها را دربهترین هتل ها می پردازد ولی ما با گنجینه های فرهنگی وملی مان این گونه برخورد می کنیم.

     جای تاسف این جا است که هیچ فرد یاسازمانی ویا نهادی خود رامسئول نمی داند .هویت ملی ایرانی وهویت اسلامی – ایرانی تفکیک ناپذیرند هربخشی ازآن که مورد بی مهری قرارگیرد ، بخش دیگرآن تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.وقتی ما بافرهنگ ملی این گونه برخورد می کنیم آیا ما با دست خودمان فرصت ها  ا در اختیار دیگران قرارنداده ایم ؟آیا ما می توانیم ازدانشکاه اپسالا بخواهیم که درتلاش استاندارد کردن رسم الخط بلوچی ،ملاحظات ما درنظر بگیرد؟بلوچ یک قوم ایرانی است وزبان وفرهنگش با زبان وفرهنگ ایرانی عجین است.

      تقویت فرهنگ ملی بدون تقویت پاره فرهنگ ها ی سازنده آن امری دشوارومحال خواهد بود بنابراین نه تنها ضرورت حفظ وتوسعه مراکزفرهنگی نظیرمرکز فرهنگ مردم ایران که زنده یادانجوی شیرازی وهمفکرانش طی سالها بوجود آورده اند وجود دارد، بلکه ایجاد مراکزفرهنگی ویژه فرهنگ های بومی اقوام ایرانی نیز باید دردستورکار قرارگیرد، علی القاعده باید نهادی درجمهوری اسلامی ایران وجود داشته باشد که بتواند متولی چنین امر مهم وحیاتی باشد که بقای فرهنگ ملی ایرانیان به آن وابسته است. این که کدام دستگاه ویا نهاد دولتی ویا غیردولتی باید عهده دار چنین امرمهمی باشد ممکن است وحدت نظر کافی وجود نداشته نباشد. دانشگاهها ، وزارت ارشاد، صداوسیما ویا هردستگاه فرهنگی دیگرمی تواند به سهم خود به حفظ واشاعه فرهنگ های بومی کمک کند.با این حال تردیدی وجودنداردکه نیازبه تصمیم گیری درسطوح بالاتری وجودداردونیازهست که سیاستگذاری متمرکزی دراین خصوص صورت بگیرد.درغیراین صورت تردیدنبایدداشت که درغیاب ایران، کشورهای دیگرابتکارعمل رابه دست خواهند گرفت .همچنان که دانشگاه اپسالا درسوئدابتکارعمل راازدست دانشگاه سیستان وبلوچستان خارج کرده است وکارتحقیق واستاندارد کردن زبان ورسم الخط بلوچی رابه پیش می برد، ساده انگاری است که اگر تصورشود اهداف سیاسی وجود ندارد.دنیا ازغفلت ما استفاده می کند وبه تدریج مرکزیت فرهنگی ملی ایران دارد به خارج ازکشورانتقال می یابد.

       باتوجه به این گونه ملاحظات است که طرح مسائل فرهنگ قومیت های ایرانی  را به منظور جلب مشارکت ملی اجتناب ناپذیر می دانیم وبراین باوریم که هرچه شناخت ایرانیان ازیکدیگربیشتروقوی ترباشد، وحدت ملی وهمدلی ملی تقویت می شود واین درنهایت به سودنظام اسلامی ما خواهد بود بدون شک درمیان اقوام ایرانی قومیت بلوچ ازهمه کمتر شناخته شده است . این کمترشناختگی ،عوامل سیاسی – تاریخی واجتماعی خاص خود رادارد . هرگاه این کمتر شناختگی را درکناراطلاعات مخدوش ازبلوچ درجامعه ایرانی درنظر بگیریم . می توان گفت که تصورعمومی ازاستان سیستان وبلوچستان ومردم آن با قاچاق مواد مخدر پیوند خورده است این جفایی است که بلوچ وسیستانی بدلیل همسایگی اش با افغانستان به عنوان مهمترین تولید کننده مواد مخدر می باید تحمل کند.

 

 اما بلوچ کیست؟ دارای چه خصلت های فرهنگی است ؟ با چه زبانی حرف می زند؟ پیوند های زبانی ونژادی اش باسایر ایرانیان چه هست؟

 

       بحثی است که تلاش می شود به طور خیلی مختصر درجهت روشن شدن این واقعیت که بلوچ ایرانی است وپیوند های تاریخی ، نژادی وزبانی با سایر اقوام ایرانی دارد به آن پرداخته شود. تنها برای آنکه بلوچ ایرانی را به درستی بتوان شناخت باید آن رادربستر تاریخی اش نگاه کرد . دراین خصوص که آیا بلوچ ساکن تاریخی وبومی منطقه دیگر بوده است که اکنون ازآن بنام بلوچستان یاد می شود ویا نه بحث های زیادی وجود دارد و هنوزنمی توان به طور مستند وبا اتکا به اسناد تاریخی گفت که بلوچ از چه زمانی وارد بلوچستان شده است اما یک امر مسلم است وآن این که قبل ازورود اقوام بلوچ، منطقه مسکونی بوده وظن قوی ترآن است که اقوامی ازدراویدی ها هند درآن سکونت داشته اند. آثارکشف شده درمنطقه بلوچستان پاکستان بوسیله باستان شناسان چنین برداشتی راتقویت می کند . نیزبه لحاظ تاریخی مسلم است که بلوچها ازنژاد آریایی هستند ودرجریان مهاجرت آریایی ها به فلات ایران وارد منطقه شده اند .مشخصات ظاهری آنها با سایراقوام ایرانی نژاد آریایی نظیر کردها ]لرها ، فارسها وتاجیک ها یکسان است با این وجود درمورد منشا تاریخی قوم بلوچ نظریات متفاوت تری مطرح شده است.

     " رالی بهادرلاله هتورام" درتاریخ بلوچستان برداشت دیگری با استناد به یک شعربلوچی دارد .طبق این برداشت بلوچها ازنسل امیرحمزه ازخاندان قریش هستند که به هنگام حکومت امامین "امام حسن وامام حسین (ع)" ازمدینه به حلب کوچ کردند ودر آنجا تا شهادت امام حسین (ع) ماندند ودرپی اختلاف با یزید به کرمان وسیستان وبلوچستان مهاجرت کردند . ازنظر نویسنده تاریخ بلوچستان که خود از کارگزاران هند تحت تسلط انگلیس در بلوچستان بوده است ، لفظ بلوچ یا معرب آن بلوص درزبان مردم حلب به معنای بادیه نشین ویک لفظ عام است واختصاص به یک قوم ندارد . اما دراین شک وجود ندارد که بلوچها مرید امامین بوده اند ، ولی واقعیت آن است که نویسنده غیر ازیک شعر که منتسب به جلال خان است ودرزبان بلوچی وجود دارد هیچ سند تاریخی دیگری نیاورده است که بتوان به آن استناد کرد.

شعراین طور شروع می شود :

«ما مرید علی هستیم ودین وایمان ما ثابت است     فرزندان حمزه هستیم وبه این افتخار نصیب ما است   از منطقه حلب آمده ایم وبا یزید سرجنگ داشته ایم» .

       کربلا،بمپوروسیستان منزل مااست بزرگ قوم چهل وچهارطایفه مامیرجلال خان است درعین حالی که این شعربلوچی چنین ادعایی رامطرح می کندولی هیچ سندتاریخی وجودنداردکه آن راتاییدکند.فقط یک احتمال رامی توان مطرح کردوآن این که جداعلای خاندان رندولاشاری که دوطایفه هستندمیرجلال خان بوده وبه دلایلی خودرامنتسب به خاندان قریش کرده است،احتمال داده می شودکه گرایش رندولاشاربه امام حسین (ع) دراین ادعابی تاثیرنباشد.یک احتمال دیگرآن است که ممکن است خاندانی ازاعراب به بلوچستان مهاجرت کرده ودراینجا دربومیان حل شده باشدوذهنیت تاریخی همین خاندان درشعربلوچ انعکاس یافته باشد.

      آنچه چنین برداشته راتقویت می کندوجوداقوام بانژادهای متفاوت دربلوچستان است 0تیره سیاهپوست که به صورت برده ازقاره افریقا واردبلوچستان شده اندودرقسمت های جنوبی وسواحل بلوچستان وجودداردویا تیره بلیده ای یا سعیدی که ازخاندان های حاکم درمقطعی ازتاریخ بلوچستان بوده اند وازاعقاب اعراب هستندمی تواند مورد توجه قرارگیرد،ولی درهرحال این گونه خاندان های متفرق به مرورزمان درفرهنگ بلوچ جذب شده اندوزبان وفرهنگ بلوچ راگرفته اند.بنابراین ادعای "رائی بهادرلاله هتورام "ازاساس نادرست به نظرمی رسد، هر چند که وجودتیره هائی ازاعراب درسلک حکومتگران اعزامی دردوران تسلط اعراب برایرانیان غیرقابل انکار است ودربلوچستان نیزچنین تیره هائی ممکن است وجودداشته باشند،امابلوچ به دلایل تاریخی روشن ترازنژادآریایی است وزبانش پیوندهایی نزدیک بازبان وگویش های سایراقوام ایرانی آریایی نژادداردوبه احتمال قوی ازسواحل دریای خزربه کرمان وسپس منطقه سیستان وبلوچستان مهاجرت کرده اند.

       بلوچ درادامه همین مهاجرت است که تا حوالی سند و پنجاب پاکستان رسیده است .گذشته ازاین سیرمهاجرت بلوچ هنوزهم متوقف نشده است وهمچنان به طرف حوزه خلیج فارس ،امارات عرب وسلطان نشین مسقط وعمان ادامه یافته است وتا اوگانداوتانزانیادرقاره آفریقاکشیده است .به طوری که وقتی ماصحبت ازفرهنگ بلوچی می کنیم ، منظورتمامی اقوام بلوچ است که تحت تاثیرعوامل سیاسی وتاریخی درمناطق مختلف پراکنده شده اندواقوام بلوچ درحوزه سیاسی ایران تنهابخش کوچکی ازآنهاراشامل می شوند.اما درموردزبان بلوچی بایدگفت که اطلاعات ،بسیارکم وناقص است .همین قدرمشخص است که زبان بلوچی یکی ازتیره های زبانهای ایرانی است .ساختاروریشه های آن به پهلوی میانه نزدیک است ."شیرمحمدمری "درتحقیقات خودپیرامون زبان بلوچی قرابت های آن رادرکتیبه های تخت جمشیدوسنگ نوشته های دوران هخامنشیان یافته وادعا کرده که بسیاری ازلغات وواژه های مصطلح درزبان کنونی بلوچی درکتیبه ها عینا وجوددارند.

 

زبان بلوچی به دوشعبه تقسیم می شود:

1-     بلوچی شمالی(سرحدی)

2-   بلوچی جنوبی (مکرانی)

 

      درمقدمه فرهنگ معین درذیل واژه بلوچی ، زبان بلوچی دارای شعب متعددی دانسته شده وبه دوشعبه بلوچی غربی وبلوچی شرقی اشاره شده است که منظورهمان بلوچی سرحدی وبلوچی مکرانی است درادامه این بحث کوتاه آمده است :

     "این زبان درقسمتی ازبلوچستان وهمچنین دربعضی ازنواحی ترکمنستان شوروی رایج است .دربلوچستان علاوه بربلوچی زبان دیگری نیزبه نام دیگری نیزبه نام براهوئی متداول است که ازجمله زبانهای "دراوید" یعنی زبان بومیان هندوستان قبل ازنفوذقوم آریایی است. بلوچی اصلاازگروه زبان های غربی است وبلوچ هاظاهراازشمال به جنوب کوچ کرده اند.ولی بلوچی به علت مجاورت بازبانهای شرقی ایرانی بعضی ازعوامل آنهارااقتباس کرده است مانندگس(gess)  منزل، گوند ( govand) کوتاه ، گد ( god) جامه ، که نظایرآنها تنها درزبانهای شرقی ایران می توان یافت همچنین بلوچی بعضی ازلغات براهوئی وسندی را اقتباس کرده است . زبان بلوچی لهجه های مختلف دارد که مهمترین آنها بلوچی غربی وبلوچی شرقی است که هریک نیز تقسیمات فرعی دارد اما روی هم رفته به علت ارتباط قبایل بلوچ با یکدیگر تفاوت میان این لهجه ها زیاد نیست ".




واژه بلوچ و معناي آن از ديدگاه مورخان
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392
بازدید : 517
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

بیشترین ساکنان بلوچستان بلوچ ها هستند.  هرتسفلد نام بلوچ را برگرفته از رویة مادی واژه « برازاـ واچیا » BRAZA- VACHIYA ( فریاد بلند) که در زبان پارسی باستان نیز بدین گونه است، می داند و مُکلِر آن را برگرفته از واژه گدروسیا GEDROSIA در زبان یونانی کهن بلیو نام بلوچ را برگرفته از واژه « بالااِچا »BALAECH A دانسته و گیلبرتسن آن را برآمده از واژه سانسکری  « مالِچا » MALECHA  به معنی دون دین می داندجعفری واژه بلوچ را برآمده از به هم پیوستن دو واژه « پّهل » ( پهلوان ) فارسی و « اوچ » ( بلند ) سنسکریت به معنی پهلوان بُرز و بلند بالا دانسته و نوشته که جت ها که در زمان ساسانیان به بلوچستان آمدند و باشنده این دیار شدند آن گاه که تازه از راه رسیدگانی بلند بالاتر از خود را دیدند آنان را بلوچ نامیدند راولینسن نام بلوچ را دگرگون گشته نام بلوص شاه بابل دانسته و سایکس می نویسد که این گروه چون در سرزمین کوسان در خاور کرمان می زیستند کوسی و کوشی نامیده شدند و کوش و بلوص پس تر به گونه کوچ و بلوچ در آمد. از آن چه که آمد در می یابیم که بلوچ ها باشندگان بلوچستان امروز نبوده اند و به گمان پیرامون سال های پسین دوران فرمانروایی ساسانیان و سده های آغازین اسلامی پا بر این دیار نهاده اند.  از آن روست که باید ریشه نژادی آنان را جُست و سرزمینی را که آنان از آن به راه افتاده و به سرزمین امروزی خود آمده اند یافت.

بلوچ ها کیستند؟

مردمشناسان از نگاه اندام، اندازه جمجمه، گونه و رنگ چشم و مو آنان را هندوایرانی می دانند.  ایوانف ریشه و تبار بلوچ ها را ایرانی می داند اما نه به گونه ایرانی های خاوری و کُردها  و کرزن بر پایة برآیند پژوهش زبانشناسان زبان بلوچ ها را از شاخه ایرانی زبان های هندواروپایی دانسته است.  زبان بلوچی از گروه زبان های ایرانی باختری است و با زبان ایرانی میانه و پارتی خویشاوند است.  خویشاوندی بلوچی با زبان های شمال باختری ایران می تواند راهی برای یافتن خاستگاه آنان باشد.

:گيلان خواستگاه كوچ و بلوچ

بلوچ ها و کوچ ها چگونه در کوهستان های کرمان پدیدار شدند؟  در فتوح البلدان بلاذری و تاریخ طبری که در  سده های دوم و سوم نگاشته شده اند به هنگام نگاشتن رویدادهای کرمان یادی از کوچ و بلوچ ها نمی رود.  پس بی گمان آنان در آن زمان در کرمان نمی زیسته اند.  کجا بوده اند؟ برخی در این تلاشند که آنان را باشنده شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده اند، که نمی تواند راستینه ای در تاریخ باشد. بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است.  تاریخنگار بلوچ جعفری می نویسد که بلوچ ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده اند یکی راهی که از حلب در سوریه می آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر  دانسته اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می نویسد کوچ ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی های البرز باختری و بلندی های جنوبی کوه های تالش.  تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به  گونه ای بر آن است که بگوید بلوچ ها نیز شاخه ای از کادوس ها، باشندگان کوه های گیلان در دوسوی سپیدرود و    کوه های تالش که گالش ها و تالش های امروز بازماندگان آنانند،  بوده اند. هنوز در میان تالش ها ضرب المثلی هست که می گوید « بلوچ مرز نمی شناسد» و شاید این از آن رو باشد که به گاه همسایگیشان بارها مورد تازش بلوچ ها بوده اند.  ضرب المثل دیگری میان تالش هاست بدین گونه که « آرام آواز نخوان بلوچی بخوان » یعنی بلوچ با آوای بلند آواز می خواند.  هیچ نشانی بر زیستن بلوچ ها در هزار سال پسین در کوهستان های باختر سپیدرود در مرز میان استان های گیلان و زنجان و آذربایجان خاوری نیست و بی گمان این ضرب المثل ها نشانی بر همسایگی آنان در روزگاران بسیار دور دارد. گر کوچ را بدانگونه که امروز در گیلکی کوچک معنی دارد کوچک بپنداریم در برابر آن بلوچ در زبان مردم کوه نشین گیلان معنی تنومندی دارد مانند « بلوچه گو » که به معنی گاو تنومند است و براین پایه می توان پنداشت که بلوچ های باشندة آن زمان گیلان تنمومند بوده اند و کوچ ریز اندام.  ضرب المثلی در گیلکی هست بدین گونه که « بلوچ دونه او جور جورون چه خبره » یعنی بلوچ می داند که آن بالا بالاها چه خبر است که نشان بر بلندی اندام یا برکوه نشینی بلوچ دارد و ضرب المثل « بلوچی سپر نِخّی » یعنی بلوچ سپر نمی خواهد که شاید نشان بر پردلی بلوچ در جنگ داشته باشد. هنوز در میان بلوچ ها برای نام بردن از گروه های گوناگون مردم پسوند « زای » به کار می رود که همسان واژه  « زی » گیلکی به معنی فرزند و زاده است و زای بلوچی نیز همین معنی را دارد.




بازدید : 587
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی
شبکه ایران/ سامیه بلوچ‌زهی، از خط‌قرمزها عبور کرده است. او دختر 26 ساله، مجرد و اهل سنتی است که توانسته شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در سیستان‌وبلوچستان شود. یکه‌تازبودن بلوچ‌زهی، تنها به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ او توانست، با اکثریت مطلق آرای اعضای شورای شهر کلات، این سمت را از آن خود کند؛ اتفاقی که با وجود فضا و بافت سنتی سیستان‌وبلوچستان، رخدادی بی‌سابقه است.
 
 

روزنامه شرق  گفت‌وگوی خود با سامیه بلوچ‌زهی را منتشر کرده که مشروح آن در پی می‌آید:

چطور شد که تصمیم گرفتید، شهردار شوید؟

می‌خواستم کمبودهایی که خودم با آنها دست‌ و پنجه نرم کردم، نسل‌های بعد از من نداشته باشند. نمی‌خواستم برادرزاده، خواهرزاده و کودکان شهرم بدون داشتن پارک بزرگ شوند. اینجا بیشتر بچه‌ها افسرده هستند. شاید باور نکنید اما بچه‌های شهر ما با دیگر شهرها متفاوتند. آنها وقتی در شهر دیگری پارک می‌بینند، انگار با چیز عجیبی روبه‌رو شده‌اند. بی‌نهایت هیجان‌زده می‌شوند. آخر، شهر ما هیچ‌چیز ندارد. ما کمبودهای بسیاری داریم. حتی طرح جامع شهری نداریم. جایی نداریم که زنان و مردان بتوانند به‌ راحتی در آن قدم بزنند. یک قلعه تاریخی داریم که سال‌هاست بازسازی نشده و دارد از بین می‌رود. شهر کلات 1200 نفر جمعیت دارد اما روزانه پنج‌ هزار نفر از روستاهای اطراف برای فروش محصولات تولیدی خود وارد این شهر می‌شوند و این جمعیت شناور باعث ایجاد سد معبر و ترافیک شهری شده است. من می‌خواستم کاری کنم که این مشکلات رفع شود، بنابراین تصمیم گرفتم شهردار شوم.

ابتدا که فکر شهردارشدن در ذهن شما جرقه زد، با چه چالش‌های درونی روبه‌رو بودید؟

من وقتی بحث شوراها مطرح بود، به این علت که خواهرم می‌خواست در شورای شهر عضو شود، برای نخستین‌بار به فکر افتادم که من هم باید کاری انجام دهم اما واقعا نمی‌دانستم که من می‌توانم شهردار شوم و مدیریت کنم یا خیر. با انبوهی از این سوالات روبه‌رو بودم. در این میان، پدرم بسیار از من حمایت کرد. بعضی وقت‌ها بود که ناامید می‌شدم اما پدرم به من امید می‌داد. اعضای شورای شهر به‌ خصوص رئیس شورا هم از من حمایت خوبی کردند.

شما سال‌های تحصیل خود را در تهران گذراندید. در کدام منطقه ساکن بودید؟ آیا فکر می‌کردید که روزی بتوانید مسئولیت شهرداری شهر خودتان را برعهده بگیرید؟

من در غرب تهران در «چاردیواری» ساکن بودم. دانشگاه علوم تحقیقات درس می‌خواندم. آن سال‌ها همیشه به نحوه شهرداری به‌خصوص شهرداری منطقه2 تهران توجه می‌کردم. چگونگی اداره تهران همیشه مورد توجه من بود.

چرا مانند بسیاری از دانشجویان شهرستانی، تهران نماندید؟

من جزو کسانی بودم که از همان اول که به تهران آمدم، تصمیم نداشتم در این شهر بمانم. می‌خواستم برگردم و به شهر خودم خدمت کنم. با اینکه من تهران را خیلی دوست داشتم، حتی روزهای اولی که به شهر خودم برگشتم، خیلی برایم سخت بود. محرومیت‌های اینجا، بسیار آزار‌دهنده است. اما من می‌خواستم برای برداشتن این محرومیت‌ها تلاش کنم.

برای خیلی‌ها عجیب است که چطور شورای شهر کلات، با توجه به محدودیت‌های موجود نسبت به زنان، به شما به‌عنوان شهردار رای داد.

به‌ نظرم شورای شهر در راستای اهداف خود به‌ وجود یک شهردار همراه، خلاق و توانا نیاز داشت. من برنامه مشخصی داشتم. جوانگرایی و پیشرفت و توسعه شهر سرباز از مهم‌ترین اهدافم بود. تقویت اندیشه شورایی و مشورتی، استفاده از نخبگان جوان و در نهایت برنامه‌محوربودن را به‌عنوان عنصر مفقوده در تمام عرصه‌های مدیریت شهری لازم می‌دانستم. از سوی دیگر معتقدم که شورای شهر هوشیارانه پی برده است که راز موفقیت پدرانمان پرداخت حقوق نیمه دیگر جامعه یعنی زنان است و دریافته‌اند که سرنوشتشان به گونه‌ای پیچیده با سرنوشت ما گره خورده است. به همین دلیل با اکثریت مطلق آرا (پنج‌ رای) توسط اعضای شورای اسلامی شهر سرباز به این سمت انتخاب شدم؛ انتخابی که با توجه به فضای استان و بافت سنتی آن بی‌سابقه بوده است.

‌مردم هم از این انتخاب حمایت کردند؟

بله خوشبختانه، اکثر مردم از این انتخاب استقبال کردند، به‌خصوص مورد حمایت روحانیون قرار گرفتم. من یک‌ سال سابقه کار در اداره منابع طبیعی به‌ عنوان ناظر بخش جنگل را داشتم. به‌ نظرم این سابقه‌ در اعتماد مردم به من بسیار موثر بود.

جالب است که زن‌بودن شما در این انتخاب تاثیر منفی نداشته است.

من با توجه به حقوق مسلم خود در اصل بیست‌ و یکم قانون اساسی، دنبال احقاق حقوق از دست‌رفته زنان شهرم بودم. می‌خواستم زنان، این قشر همیشه قربانی، به خودباوری برسند. امیدوارم که این حرکت، شروعی برای تمام زنان زادگاهم باشد و آنها بتوانند نقش بیشتری در جامعه ایفا کنند. دوست دارم زنان، همراه برادران‌ خود در ساختن بنیادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بکوشند. یادمان نرود، سال‌ها پیش زمانی که پدرانمان و برادرانمان در روستاها برای امرار معاش بر سر زمین‌های کشاورزی می‌رفتند، مادران و دختران نیز چه در کارهای خانه‌داری و چه در امور کشاورزی و دامداری دوشادوش آنها بودند. امیدوارم با انتخاب من به عنوان نخستین شهردار زن بلوچ، در منطقه‌ای که همچنان عده قلیلی بر به حاشیه راندن زنان اصرار دارند، به‌زودی شاهد حضور بیشتر زنان در سمت‌های مدیریتی باشیم.

شما در این مدت با برخورد نامناسبی روبه‌رو نشده‌اید؟

من در این مدت با هیچ برخورد نامناسبی مواجه نشده‌ام. به نظرم پس از اینکه ما شهرنشین شدیم، زنان و دختران به مرور زمان از صحنه امور اجتماعی حذف و خانه‌نشین شدند. مردمان شهر سرباز، مردمان فهیمی هستند. آنها با انتخاب شورایی متفاوت، روح تازه‌ای در کالبد این شهر تاریخی دمیدند. این مردم درس استواری را از کوه‌ها و درس تلاش و تکاپو را از رود همیشه جاری‌شان و درس نوع‌دوستی و صداقت را از اجدادشان آموخته‌اند.

زنان شهر سرباز نسبت به انتخاب شما چه واکنشی داشتند؟

زنان شهر، از این انتخاب خوشحال شدند. می‌دانید که بافت شهر سرباز، یک بافت سنتی است. انتخاب یک شهردار زن به خودی‌ خود یک رویداد بسیار نادر در ایران است اما انتخاب یک شهردار زن از اقلیت قومی و مذهبی بلوچ و اهل‌ سنت تاکنون اتفاق نیفتاده بود. من با شهردار شدنم امید و خودباوری را در بین زن‌های بومی زنده کردم. فکر می‌کنم با این اقدام، تعداد بسیاری از زنان بتوانند وارد عرصه‌های مدیریتی و سیاسی شوند. در واقع این فرصتی است برای تمام کسانی که با وجود داشتن تخصص در انزوا قرار گرفته بودند.

بنابراین، به‌نظر شما این انتخاب، سرآغازی برای بازنگری در نظام مردسالاری سیستان‌وبلوچستان است ...

بله، این انتخاب می‌تواند سرآغازی باشد برای خودباوری زنان بلوچ و بازنگری در نظام مردسالاری و تقویت حقوق و نقش اجتماعی زنان.

در این چند روز شهردار بودنتان برخورد ارباب‌رجوع‌ها و پرسنل شهرداری با شما چگونه بوده است؟

برخوردها خیلی خوب است. مدیریت قبلی عملکرد مناسبی نداشته است. احساس می‌کنم که در حال حاضر، پرسنل شهرداری خیلی راضی هستند. آنها به من احترام می‌گذارند. ارباب‌رجوع‌هایی که در این یک‌هفته به شهرداری آمده‌اند، خیلی برخوردهای خوبی داشته‌اند. فکر نمی‌کردم که مردم به این خوبی از من استقبال کنند.

حالا از برنامه‌هایتان بگویید. از برنامه‌هایی که برای اجرای آنها انتخاب شدید.

شهر سرباز با مشکلات بسیاری روبه‌روست. من راه‌اندازی و توسعه زیرساخت‌های فرهنگی، ورزشی، رسانه‌ای، اجتماعی و هنری را در اولویت برنامه‌هایم قرار داده‌ام. می‌خواهم از زنان و جوانان در اجرای فعالیت‌های شهری استفاده کنم. طرح‌هایی هم برای اوقات فراغت جوانان و زنان دارم. من خدمتگزار مردم شهر سرباز هستم و می‌خواهم شرایط مناسب شهری را برای سلامت جسمی و روحی آنها فراهم کنم. از آنجا که زنان قشر آسیب‌پذیر جامعه هستند و بخش اشتغال زنان تاکنون نادیده گرفته ‌شده است، می‌خواهم شرایط مناسب کاری را برای آنها فراهم کنم. برای مثال، هیچ اقدامی برای زنان دستفروش انجام نشده است. دستفروشی یک زن یعنی مرگ تدریجی او که از سر ناچاری به دستفروشی روی آورده است. من می‌خواهم این خلأ‌ها را برطرف کنم.

و حالا حس شما به عنوان یک خانم شهردار؟

من زن بلوچی هستم که طلسم مدیریت در این شهر را شکسته‌ام و تنها امیدم داشتن شهری سبز و آسمانی آبی است.




شعر بلوچی
نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 508
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

بلوچی مئی وتی شهدین زباننت

                          بلوچی مئی وتی شهدین زباننت

بلوچی مئی وتى لبز بیان انت

                         بلوچی اصل پرهنگ و دوام انت

بلوچان گون بلوچی آشکار انت

                       بلوچان بئ بلوچی زیان و گارانت

  بلوچی هربلوچ ء ننگ و نامنت

                       بلوچی اصل پرهنگ و دوام انت

بلوچی چا پت و ماتان نشان انت

                     بلوچی مئی وتی شهدین زباننت




فهرست روستاهای شهرستان سرباز
نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 5719
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی
ردیف نام روستا کد روستا نام دهستان نام بخش
1 فيروزاباد 329 راسك و فيروزآباد مركزي
2 چراغان 330 راسك و فيروزآباد مركزي
3 حسن اباد 537 راسك و فيروزآباد مركزي
4 گل کن 539 راسك و فيروزآباد مركزي
5 مولااباد 481 جكيگور مركزي
6 بافتان 482 جكيگور مركزي
7 جكي گور 483 جكيگور مركزي
8 هدار 484 جكيگور مركزي
9 پشامك 485 پارود پارود
10 جنگل 486 پارود پارود
11 شوشگيم 487 پارود پارود
12 هاشم اباد 488 پارود پارود
13 پارود 489 پارود پارود
14 سردكان 490 پارود پارود
15 حيط 491 پارود پارود
16 مزرعه جنگل 542 پارود پارود
17 گریگان 589 پارود پارود
18 بید لد 597 پارود پارود
19 کرائی کور 710 پارود پارود
20 بردرگ 711 پارود پارود
21 نظر اباد 747 پارود پارود
22 مورتان 492 مورتان پارود
23 رحیم آباد 598 مورتان پارود
24 قاسم آباد 601 مورتان پارود
25 پشامگ 708 مورتان پارود
26 زردبن 303 پيشين پيشين
27 هوت اباد 532 پيشين پيشين
28 سولدان 755 پيشين پيشين
29 زرد بن 592 زردبن پيشين
30 كهيري 313 سركور سرباز
31 مچان 314 كيشكور سرباز
32 رئيس اباد 315 كيشكور سرباز
33 چروك 316 كيشكور سرباز
34 پير 317 كيشكور سرباز
35 سگار 541 كيشكور سرباز
36 میدان جان 616 كيشكور سرباز
37 حاجی آباد 767 كيشكور سرباز
38 جلال اباد 304 سرباز سرباز
39 نصيراباد 305 سرباز سرباز
40 بندان 306 سرباز سرباز
41 پيردان 307 سرباز سرباز
42 گوردر 308 سرباز سرباز
43 انزاء 309 سرباز سرباز
44 كوه میتگ 310 سرباز سرباز
45 كجدر 311 سرباز سرباز
46 حاجي اباد 312 سرباز سرباز
47 بپاتان 540 سرباز سرباز
48 جمیدر 594 سرباز سرباز
49 لهاباد 596 سرباز سرباز
50 شاردر 600 سرباز سرباز
51 ایتک 615 سرباز سرباز
52 روستای مغ 724 سرباز سرباز
53 علی آباد 766 سرباز سرباز
54 دز 318 مينان سرباز
55 مينان 319 مينان سرباز
56 كندز 320 مينان سرباز
57 گونگان 321 مينان سرباز
58 دندارك 322 مينان سرباز
59 باتك 323 مينان سرباز
60 نوت 531 مينان سرباز
61 شوریتگ 593 مينان سرباز
62 قره گین 595 مينان سرباز
63 گران 618 مينان سرباز
64 کزور 709 مينان سرباز
65 میتگان 723 مينان سرباز
66 بلوچي 324 نسكند سرباز
67 سرداب 325 نسكند سرباز
68 كوش 326 نسكند سرباز
69 نسكند 327 نسكند سرباز
70 دستگرد 328 نسكند سرباز
71 گور نا گان 538 نسكند سرباز
72 کافه بلوچی 590 نسكند سرباز
73 پیر 591 نسكند سرباز
74 ندریتی 599 نسكند سرباز
75 نوکینده 617 نسكند سرباز
76 نسکند 679 نسكند سرباز
77 کارچان 754 نسكند سرباز



ماه های سال به زبان بلوچی
نوشته شده در شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 2655
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

نام ماه های سال به زبان بلوچی

 

 

فارسی

 

 

بلوچی

 

فروردین

 

دیموشان

 

 

اردیبهشت

 

داردرنز

 

 

 

خرداد

 

کرّا

 

 

تیر

 

لیپ

 

 

مرداد

 

شاهیگان

 

 

شهریور

 

توشان

 

 

 

مهر

 

اِیرَهت

 

 

آبان

 

تاک ریچان

 

 

 

آذر

 

تام وران

 

 

دی

 

گوشان

 

 

 

بهمن

 

سپّان

 

 

 

اسفند

 

انساک

 




بـــــــــــــلوچســـــــــتان
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 489
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

جغرافیای بلوچستان

بلوچستان با وسعتی حدود ۵۰۰/۱۸۷ کیلومتر مربع، ۴/۱۱ درصد از مساحت کل کشور را تشکیل داده و از پهناورترین استان ایران می‌باشد، که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین بلوچستان‌های کشور است. بلوچستان از شمال به خراسان و کشور افغانستان، از شرق به ایالت بلوچستان و نیمروز درافغانستان ، از جنوب به دریای مکران (عمان) و از مغرب به ‌ کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال بلوچستان(سیستان و بلوچستان) ، نگینی است برآمده از آبرفت‌های رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشته بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح زابل (سیستان) خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت زابل که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب بلوچستان

جنوب بلوچستان نیز صدفی است که وسعت متنوع اش را با دریای مکران (عمان) گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی بلوچستان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از بلوچستان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است (۱). با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه بلوچستان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد (۲). از لحاظ تقسیمات کشوری - بلوچستان دارای ۸ شهرستان، ۳۲ بخش، ۳۰ شهر، ۹۴ دهستان و حدود ۶۳۰۰ آبادی می‌باشد.

منابع طبیعی

وسعت بلوچستان و تنوع آب و هوایی ،موجب بروز تنوع در پوشش گیاهی و غنای منابع طبیعی تجدید شونده گردیده‌است. حدود ۵۵ درصد از کل مساحت بلوچستان معادل ۰۰۰/۲۵۰/۱۰ هکتار را مراتع در برگرفته‌است که ۳۰۰ هزار هکتار مراتع خوب، ۷۵۰ هزار هکتار مراتع متوسط و ۲/۹ میلیون هکتار مراتع فقیر و خیلی فقیر می‌باشد. وجود تالاب هامون و امکان تولید علوفه نی و بونی در سطح ۰۰۰/۱۵۰ هکتار با تولید متوسط حداقل ۶ تن در هکتار علوفه خشک (در مواقع غیر خشکسالی) از سرمایه‌های مهم منطقه به شمار می‌رود. در بلوچستان بیش از ۱۲۰۰ گونه گیاهی که حدود ۷۰ گونه آن دارای ارزش دارویی و صنعتی می‌باشد شناخته شده‌است. از جمله می‌توان گونه‌های کهور، کنار، بنه، بادام، جش و گز روغن را نام برد. مساحت جنگل‌های بلوچستان که عمدتاً نیمه متراکم و کم تراکم هستند قریب به یک میلیون هکتار می‌باشد. همچنین حدود ۳/۶ میلیون هکتار را بیابان و شنزار در بر گرفته‌است.




ایام هفته به زبان بلوچی
نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1392
بازدید : 790
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی
ایام هفته به زبان بلوچی
شنبه گنجی
یکشنبه جتی
دوشنبه موکوم
سه شنبه سوب
چهارشنبه ساکوم
پنج شنبه شیگر
جمعه آدینگ



ضرب المثل بلوچ(بتل بلوچ)
نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1392
بازدید : 747
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

به نام خدا


ضرب المثل را به زبان بلوچی بتل می گویند چند نمونه از ضرب المثل های بلوچی را در

 زیر با هم دیگر مرور می کنیم


برداشتی آزاد در مورد شون و معنای لفظی ضرب المثل ها را برای شما ذکر می کنم

و اگر دوستان اطلاعات بیشتری در مورد ضرب المثل ها دارند بفرمایند

 تا استفاده جامع تری از این ضرب المثل ها ببریم

آه جاه كه دل كشیت سر هشت و گِل كشیت = آنجایی که دلت می خواهد ...

آپ ء دُزی نمبگ چیر نه بیت= اگر آب بدزدی نم های آب پنهان نمی مانند

آ زهم كه پر جوهر انت دست نامردان بد گوهر انت = آن شمشیری که جوهرش بیشتره به

 دست افراد بی خاصیته


آکه دی دوستان په جفاهان رنج نه بان = آن چیزی را که دوستت بهت می گوید برات

سخت نیست


اُشتر ببو دور بچار هر مبو سُرمب مچار = ضرب المثل پر کاربردی است =شتر باش دور

 ببین ...


باز هبر دیوان ء تام ء بارت = زیاد حرف زدن باعث خستگی یک جمع می شود

برات ء بگند گُهار ء بگر= برادرش و ببین با خواهرش ازدواج کن

بی امیتئ سرا کس نساهیت = کسی که اهمیت نداشته باشه سر شو کچل نمی کنن


بیر په دیر نه رؤت = برای گرفتن انتقام هیچ موقع دیر نیست


برات اگان کور انت گوهار امیدوار انت = برادرش اگر کور است خواهرش هنوز بهش امیدوار است


پچّ په پچین نوك نبیت ماتے بدل ماتو نبیت = لباسی که پاره شده نو نمی شود جای

مادر هوو  نمی شود


پیر بئی میر نه بئی = پیر میشی ولی پولدار نمی شی

په هما کسا بمر که په تو تپ کنت = برای کسی بمیر که برات میمیره


تو بجن تژن و ببند بهتام په گشگ بنّام نبیت وشنام = تو هر چی می خواهیی بگی بگو

کسی که عزت و شخصیت داشته باشه با حرفای تو بدنام نمی شود

توکل ء مرد ء خدا یار انت = کسی که به خدا توکل می کند خدا همیشه با اوست

جوهر بلوچ ء غیرت انت = ذات و جوهر بلوچ غیرتش است

چه مردگین شیر ء زندگین روباه گهتر انت = از شیر مرده روباه زنده بهتره


چم وتی عیب ء کور انت = چشم عیب های خودش رو نمی بینه


چُکّ ء بدل چُکّ انت بلی براس ء بدل گار انت = جای فرزند ، فرزند میشه بذار جای برادر

  وخواهر پر می کنه

چمداری کچک ء سگتگ =برای کسی که می خواهید شخصیتش رو خرد کنید استفاده

 می شود = معنیش یه خورده سخته


داتگین دادانی پد ء نامرد جننت = چیزی که دادی برای  پس گرفتنش فقط نامردا برمی گردن

دل ء گون دل ء راه انت = دل به دل راه داره


دوری دوستی یی = دوری و دوستی

دست گون هّرء نه رسیت کرُگّ پالام کنت = ضرب المثل پر کاربرد=دستش به الاغ نمی رسه

 بچه الاغ ...


دلمانگی نه کُشیت کجینیت = چشم داشت یا انتظار تو رو از بین نمی برد بلکه باعث

 رنجشت می شود


دورغ په مرد ئ عیب انت = دروغ گفتن برای مرد عیب است


زهم ء تپ روت زبان ء تپ نه روت = می تونی سر شمشیر را کج کنی ولی نمی تونی

 جلوی زبان مردم را بگیری

ساد همد ء سد یت که بارگ انت = طناب از آنجایی پاره می شود که نازک تر است


سر بروت بلئ قول مروت = ضرب المثل معروف بلوچی است= بلوچ جونش را می دهد

ولی زیر قولش نمی زند


صبر ء بُن شیر کن انت = پایان صبر شیرین است

کاؤ کی بور راؤکی برو= ضرب المثل پر کاربردی است=فقط در زبان بلوچی معنی میده

 حتی نمی توان معنی لفظی هم براش نوشت

کبران کلمپوگ مان نیین=برای مواقعی که می خواهی کسی را تهدید کنی استفاده

می شود=قبرها خالی نیستند(معنیش توی همین مایه هاست)


گولو شُت کبگ ء رواجان وتی رواجی بیهال کت=ضرب المثل معروفی است=کلاغ می خواست

 طرز راه رفتن عقاب را یاد بگیرد راه و روش زندگی خودش رو فراموش می کند

گپ ء په خُدا بکن لت ء په برات ء بور=حرف تو برای رضای خدا بزن گرچه از برادرت کتک بخوری

لشکر ء جنوک آباد بیت بلی لاپ ء جنوک آباد نه بیت = کسی که یه ملک را به خاطر

رفاه مردم فتح می کند خوشبخت می شود ولی کسی که بر تو ظلم کند هیچ موقع

 خوشبخت نمی شود


لوگ ء مُهر کن همسایگ ء دُز مکن=ضرب المثل معروفی است=در حیاط خونتو قفل کن

 همسایتو دزد نکن


مرد په نام ء ءُ نامرد په نان ء مریت = مرد به خاطر نام میمیرد و نامرد به خاطر نان میمیرد

مدئی غریب ء مجن غریب ء = اگر به فقیر کمک نمی کنی بر او ظلم نکن


مرد گون مرد توک وارت=برای کسی که می خواهی تهدیدش کنی استفاده می شود =

می بینمت(توی این مایه ها)


نان ء دئیگ سک انت بلی صلاه ئی حق انت=ضرب المثل معروفی است=دادن نان سخته

 ولی تعارف حقه


وتی کُشیت روچ ء سر ء دؤر نه دنت=برای قانع کردن پسر برای ازدواج بادختر فامیل کاربرد دارد=فامیل می کشه ولی جسدتو زیر آفتاب نمی ذاره

هُرّی هُرّی کاسگی پُری=آزاد




پراکندگی جمعیتی بلوچ ها
نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1392
بازدید : 863
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

  عمده بلوچها درسه کشور پاكستان ، ايران و افغانستان در سرزميني نسبتا وسيع و گرم زندگي مي كنند تعدادي ازآنان در تركمنستان بسرمي برند مجموع قبايل بلوچ جمعیتی بالغ بر بیست ميليون نفرتخمين زده مي شوند. که بیشترآنهادردوکشورپاکستان وایران ساکن اند.

     بلوچها دراکثرکشورهای جهان سکونت دارند که به دلایل مختلفی از سرزمین خود خارج شده اند. که بخشی ازآنها درکشورهای حوزه خليج فارس وبرخی درممالک آفریقایی زندگی می کنند. بلوچهاي افغانستان اغلب در ولايات هلمند ونيمروزبه سرمي برند. زبان بلوچي شاخه اي از زبان آريايي است. بلوچها از نژاد واحدي تشكيل نيافته اندزيرا كه يك گروه آنها بنام ( غلامان ) اصالت افريقايي دارند که بیشتر دردوران حکومتی استعمارگران انگلیسی برهند به این سرزمین وارد شده وزبان و فرهنگ بلوچی رااختیارکرده اند. و بعضي نيز عرب یاهندي مي باشند .

      جالب آنكه يك قوم هزاره بنام ( دامرده) كه در طول چهار قرن با بلوچها حشر و نشر داشته چنان با آنان در آميخته اند كه امروز شاخه اي از بلوچها بحساب مي آيند اما در اصل و واقع هزاره اند كه تاريخ و قيافه دو رگه شان نيز اين حقيقت را گواهي مي دهد . اکثریت بلوچها سني حنفي مذهب اند




دریای مکران
نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1392
بازدید : 595
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

نام بلوچستان در سنگ نبشته های داريوش بر بيستون و تخت جمشيد "مكا" يا "مكران" نوشته شده و از آن به عنوان استان چهاردهم فرمانروايی هخامنشي نام برده شده است (سده ششم پيش از زايش مسيح).

 يونانيان باستان در مورد بلوچهاي مكران (بلوچستان ) مطالب بسيار زيادي نوشته اند. مورخين مينويسند كه نخستين تهاجمي كه منجر به كوچ بزرگ آرياها شد هجوم هون هاي سفيد به قسمت باختري رود جيحون بوده كه بر اثر آن كوچ بيشينه ساكنين آسياي مركزي به جانب اروپا آغاز شده است.

 در اين ميان بلوچ ها كه ساكنين شرقي درياي خزر بودند به نواحي جنوبي و مركزي ايران (يزد و كرمان) رانده شدند كه بعدها از اين نواحي نيز به طرف مشرق و سرزمين خشك و صحاري بلوچستان كوچانده شدند.

  فردوسي در شاهنامه به گونه فراگير در باره تاريخ بلوچ ها نوشته است.

 برای نمونه ميتوان از جنگ ميان بلوچ ها و انوشيروان ساساني نام برد كه فردوسي در باره آن مي گويد :

براه اندر آگاهي آمد بشاه             

 كه گشت از بلوچي جهاني تباه

 يا از سربازان بلوچ كه در لشكر سياوش بودند و به جنگ افراسياب توراني رفتند ( هم از پهلو و پارس و كوچ و بلوچ ز گيلان جنگي و دشت سروج).

 فردوسي برگهای زيادي از شاهنامه را به جنگ ما بين پادشاه ايران زمين (كيخسرو) و پادشاه مكران زمين اختصاص داده است.

رزم كاوس با شاه هاماوران:

 

از آن پس چنين كرد كاوس راي          

 كه در پادشاهي بجنبد زجاي

از ايران بشد تا به توران و چين         

 گذر كرد ازآن پس به مكران زمين

ز مكران شد آراسته تا زره  

 ميان ها نديد ايچ رنج از گره

چو آمد بر شهر مكران گذر               

 سوي كوه قاف آمد و باختر

سپه را سوی زابلستان کشيد          

 به مهماني پور دستان كشيد

ببد شاه يک ماه در نيمروز           

 گهي رود و مي خواست گه باز و يوز

 

پس به جای دريای عمان ميتوان گفت دريای مکران.




معرفی الفبای زبان بلوچی
نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1392
بازدید : 535
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

ا ب پ ت ٹ ج چ د ڈ

ر ڑ ز ژ س ش ک گ

ل م ن و ه (ھ) ء ی ے

 

همزه در سیستم املایی بلوچی به چهار شكل متفاوت بكار ميرود:
١- همزه (بدون علامت)
٢- همزه فتحه ای (با علامت فتحه روی همزه)
٣- همزه كسره ای (با علامت كسره زير همزه)
٤- همزه ضمه ای (با علامت ضمه روی همزه)


خلاصه قواعد اين سيستم بشرح زير است:
‌- " ث، ح، خ، ذ، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق" از حروف الفبای بلوچی حذف ميشوند.
املاء كلمات عربی بجز اسامی عربی حفظ نميشود (نقض قاعده قبلی)
- پسوند ء (همزه فتحه ای) á برای اسم، مصدر، ضمير، قيد و حروف اضافه كه معمولا بعنوان علامت مفعولی استفاده ميشوند، بكار ميرود. مثال:
كتاب ء بيار "كتاب را بياور". ولی سيدهاشمی معتقد است كه ترء " تورا"، شمارء "شمارا"، مارء "مارا" از اين قاعده پيروی نميكنند و بايد بصورت "ترا، شمارا، مارا" نوشته شوند.
- ء (همزه كسره ای) بعنوان علامت ملكی: شپ ء نيم، نيمه شب.
- يای نسبت در ماتی زبان " زبان مادری".
- ے / ئے بعنوان علامت نكره ، مردے "مردی" ، ورنائے "جوانی".
- ئے شناسه فعل (دوم شخص مفرد)، تو روئے "تو ميروی" تو ئے "تو هستی".

- ئے (همزه كسره ای) بعنوان علامت ضمير پيوسته سوم شخص مفرد. مثلاً " ڈگارئے كشت" زمين را كاشت. هرچند كه " ڈگارئے" در بعضی لهجه ها بصورت " ڈگاری" تلفظ ميشود ولی بنظر وی از آنجاييكه "ی" قبلاً بجای "يای نسبت" بكارگرفته شده، فرم " ڈگاری" مناسب نيست.
ء (همزه ضمه ای) بجای "و" در "من ء تو" من و تو.
- ‌اے (علامت فتحه روی الف) ، حرف ندا
- ‌اے (علامت كسره زير الف) ، علامت ضمير اشاره، "‌اے مرد" اين مرد
‌- يں، پسوند صفت، "سهريں سوپ" سيب سرخ
- اں علامت جمع، "كتاباں" كتابها. در حالت جمع علامت مفعولی ء (همزه فتحه ای) حذف ميشود. مثال: "كتاب ء بوان" كتاب را بخوان ولی "كتاباں بوان" كتابها رابخوان.
- شناسه فعل (اول شخص مفرد) "اں" به فعل می چسبد، مانند شتاں رفتم ولی ساير شناسه ها جدانوشته ميشوند، ازجمله در "شت انت" يعنی رفتند.
- علامت فعل امر و نفی به فعل متصل است، "بوان" bewán بخوان، "موان" mawán نخوان.
- گذاشتن علامت سكون بر روی حرف اول كلمه اگر دو حرف بيصدا در اول كلمه واقع شوند. بايد توجه داشت كه اين قاعده فقط برای حرف اول كلمه صدق ميكند و به ساير بخشهای كلمه تعميم داده نميشود. ابداع اين روش بخاطر آنست كه در بلوچی دو حرف بيصدای متوالی ميتوانند در اول كلمه واقع شوند مانند "برات" brát برادر، "ترند" trond تند، سريع. امری كه در فارسی اتفاق نمی افتد.




تصاویری از رودخانه سرباز
نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391
بازدید : 2256
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://uploadtak.com/images/k8544_09151992283_51.jpghttp://uploadtak.com/images/z2895_cooltext936074149.png




خلفای راشدين از منظر شاعران بزرگ
نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391
بازدید : 542
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

"حکیم ابوالقاسم فردوسی"

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی         خداوند امر و خداوند نهی

که خورشید بعد از رسولان مه             نتابید بر کس ز بوبکر به

عمر کرد اسلام را آشکار                    بیاراست گیتی چو باغ بهار

پس از هر دو آن بود عثمان گزین          خداوند شرم و خداوند دین

چهارم علی بود و جفت بتول               که او را به خوبی ستاید رسول

صحابان او جمله اخیر بودنند              همه هر یکی همچو اختر بودنند

ولیکن ازیشان چهار آمدند                 که در دین حق پایدار آمدند

ابوبکر صدیق شیخ عتیق                  که بد روز و شب مصطفی را رفیق

پس از وی عمر بد که قیصر به روم      ز سهمش نیاراست خفتن به بوم

سیم، میر عثمان دین دار بود            که شرم و حیا زو پدیدار بود

چهارم علی ابن عم رسول               سر شیرمردان و جفت بتول

از آزار این چار، دل را بتاب                 که آزارشان دوزغ آرد به تاب

"جلال الدین مولوی رومی"

چون محمد یافت آن ملک و نعیم           قرص مه را کرد او در دم دو نیم

چون ابوبکر آیت توفیق شد                  با چنان شه صاحب و صدیق شد

چون عمر شیدای آن معشوق شد        حق و باطل را چو، فاروق شد

چون که عثمان، آن را عین گشت          نور فایض بود و ذی النورین گشت

چون ز رویش مرتضی شد در فشان       گشت او شیر خدا در مرج جان

"سعدی شیرازی"

چه نعمت پسندیده گویم ترا؟         علیک السلام ای نبی الورا

درود ملک بر روان تو باد                 بر اصحاب و بر پیروان تو باد

نخستین ابوبکر پیر مرید                 عمر پنجه بر پیچ دیو مرید

خردمند عثمان شب زنده دار          چهارم علی شاه دلدل سوار

 تریاق در دهان رسول آفریده حق              صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا؟

ای یار غار سید و صدیق نامور                  مجموعه ی فضایل و گنجینه ی صفا

مردان قدم به صحبت یاران نهاده اند          لیکن نه هم چنانکه تو در کام اژدها

یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند         تا در سبیل دوست به پایان برد وفا

دیگر عمر که لایق پیغمبری بدی                گر خواجه ی رسل نبدی ختم انبیاء

سالار خیل خانه ی دین صاحب رسول        سر دفتر خدای پرستان بی ریا

دیوی که خلق عالمش از دست عاجزند      عاجز در آنکه چون شود از دست وی رها؟

دیگر جمال سیرت عثمان که بر نکرد            در پیش وی دشمن قاتل سر از حیا

آن شرط مهربانی و تحقیق دوستی است    کز بهر دوستان بری، از دشمنان جفا

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند     جبار در مناقب او گفته "هل اتی"

زورآزمای قلعه ی خیبر که بند او                 در یکدگر شکست به بازوی "لا فتی"

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود           جان بخش در نماز و جهانسوز در وغا

دیباچه ی مروت و سلطان معرفت               لشکرکش فتوت و سردار اتقیاء

پیغمبر آفتاب منیر است در جهان                 وینان ستارگان بزرگند و مقتدا

"عبدالرحمن جامی"

امت احمد از میان امم           باشد از جمله افضل و اکرم

اولیایی کز امت اویند              پی رو شرع و سنت اویند

ره بران راه هدی باشند          بهتر از غیر انبیاء باشند

خاصه آل پیغمبر و اصحاب       کز همه بهترند در هر باب

وز میان همه نبود حقیق         به خلافت کسی به از صدیق

وز پی او نبود از آن احرار         کس چو فاروق لایق آن کار

بعد فاروق جز به ذی النورین    کار ملت نیافت زینت و زین

بود بعد از همه به علم و وفا    " اسد الله خاتم الخلفا"

جز به آل کرام و صحب عظام     سلک دین نبی نیافت نظام

نامشان جز به احترام مبر        جز به تعظیم سویشان منگر

همه را اعتقاد نیکو کن            دل زانکارشان بیک سو کن

"شیخ فرید الدین عطار نیشابوری"

خواجه اول که اول یار اوست           ثانی الثنین اذهما فی الغار اوست

صدر دین، صدیق اکبر، قطب حق         در همه چیز از همه برده سبق

خواجه شرع آفتاب جمع دین        ظل حق فاروق اعظم شمع دین

ختم کرده عدل و انصافش بحق           در فراست بود بر وحیش سبق

خواجه سنت که نور مطلق است    بل خداوند دو نور بر حق است

آنک غرق قدس و عرفان آمدست     صدر دین عثمان عفان آمدست

خواجه حق،پیشوای راستین     کوه حلم و باب علم و قطب دین

ساقی کوثر،امام رهنمای          ابن عم مصطفی، شیر خدای

خدایا نور دین همراه ما کن        محمد را شفاعت خواه ما کن

زکار ما مگردان خشمناکش       ز ما خشنود گردان جان پاکش

تحیت باد بیش از صد هزاران      برو از حق و زو بر جمع یاران

خصوصا چار یار پاک گوهر           ابوبکر و عمر،عثمان و حیدر

نبی فرمود کایشانند انجم                 بایهم اقتدیتم اهتدیتم

آنکه یارش بد ابوبکر و عمر         از سر انگشت او شق شد قمر

آن یکی او را رفیق غار بود          و آن دگر لشکرکش ابرار بود

صاحبش بودنند عثمان و علی     بهر آن گشتند در عالم ولی

آن یکی کان حیاء و حلم بود        وان دگر باب مدینه علم بود

"حکیم نظامی گنجوی"

صدیق به صدق پیشوا بود    فاروق ز فرق هم جدا بود

و آن پیر حیائی خدا ترس      با شیر خدای بود همدرس

به مهر علی گرچه محکم پیم          ز عشق عمر نیز خالی نیم

همیدون درین چشم روشن دماغ     ابوبکر شمعست و عثمان چراغ

بدان چار سلطان درویش نام           شده چار تکبیر دولت تمام

 "اقبال لاهوری"

ای تو را فطرت ضمیر پاک داد         از غم دین سینه ای صد چاک داد

تازه کن آئین صدیق  و  عمر          چون صبا بر لاله صحرا گذر

تا ز صدیقان این امت شوی        بهر دین سرمایه و قوت شوی 

  "بیدل دهلوی"

ابوبکر شد سر خوش جام صدق         شراب وفا یافت در کام صدق

کدورت برون رفت ز آب و گلش            صفا یافت جام کمال از دلش

 عمر یافت کام از می عدل و داد            بر آفاق چون استوا، خط نهاد

که هر کس ز مضمون این خط گذشت    به اسرار تحقیق واصل نگشت

 به عثمان چو دور یقین داد دست     ز سر جوش خم حیا گشت مست

حیا با یقین توام افتاده است          دل بی یقین زین صفت ساده است

 علی گشت سرشار صهبای علم         که یک جرعه اوست دریای علم

نبوت بطون و ولایت ظهور                 جمال و جلال دو عالم حضور

"سنائی غزنوی"

جز به دستوری "قال الله" یا قال الرسول       ره مرو،فرمان مده،حاجت مگو،حجت میار

چار گوهر،چار پایه عرش و شرع مصطفی     صدق وعلم وشرح ومردی کاراین هرچار یار

"خاقانی شروانی"

از دفتر عشق چار یارش         یک بود و ده و صد و هزارش

اصحابش بیش و کم نشاید     کاعداد مهین چهار باید

هر چار چهار رکن تمکین         بل چار حدود کعبه دین

 بینی حرم محمدی را              دیوانگه سر سرمدی را

پیشش دو خلیفه رخ نهاده        جوزا بکنار شمس خفته

هر سه شده یک نهاد و یکراه    چون یک الف و دو لام الله

خاکش ز چهارم آسمان به         ذاتش ز مسیح جاودان به

"عبید زاکانی"

خوش وقت آن که عاشق صدیق اکبرست         در راه دین موافق صدیق اکبرست

چون آفتاب روشن و چون صبح صادق است       هر کو محب صادق صدیق اکبرست

در معرضی که دم ز صفا و وفا زنند                  آن کیست کو مطابق صدیق اکبرست

بگذار جمله در ره صدق و قبول دین                 بنما کسی که سابق صدیق اکبرست

انصاف آن که خاطر شوریده قاصر است             از مدحتی که لایق صدیق اکبرست

آن کس که بود تقوی و تجرید کار او                هم مونس پیمبر و هم یار غار او

چون بست بهر دین محمد میان عمر          در هم شکست گردن گردن کشان عمر

برباد رفت خرمن کفار خاکسار                 چون برکشید خنجر آتش فشان عمر

خورشید دین به اوج کمال آن زمان رسید    کانداخت سایه بر سر اسلامیان عمر

دستش به مکه گردن قیصر بزد به روم        چون گشت برممالک دین قهرمان عمر

هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل           هم خوابه ی محمد آخر زمان عمر

آن کو به تیغ شرع نبی آشکار کرد            بنیاد دین به بازوی خود استوار کرد

خلد برین نشیمن عثمان با حیاست             جنات عدن مسکن عثمان با حیاست

مه پیش خویش خرمنی از نور گرد کرد          تا خوشه چین خرمن عثمان با حیاست

شمع که روشن است شبستان جان او        نور درون روشن عثمان با حیاست

خصم خدا و خصم رسول است و خصم خود    آن بی حیا که دشمن عثمان با حیاست

تا دامن قیامت و تا روز رستخیز                    دست عبید و دامن عثمان با حیاست

کو نخست بهر نبی سیم و زر بباخت            وانگه برای قوت دین جان و سر بباخت 

 سلطان اولیا و شه اصفیا علی است           بگزیده محرم حرم کبریا علی است

مشعل فروز شه ره دین ذوالفقار اوست        چابک سوار معرکه ی "لافتی" علی است

آن کس که علم و حلم و سخا ختم شد بر او   عم زاده ی محمد و شیر خدا علی است

آن کو به آب تیغ فرو شست گرد کفر               ز روی دین مبارز خیبر گشا علی است

مسکین "عبید"خاک سگ کوی آن کس است    کو از سگان خاک در مرتضی علی است

حاشا که التجا به دگر  کس  بود   مرا               مهر حسین و حب حسن بود مرا

"عبدالقادر مراغی"

بود صدیق تقی نزد محمد مقبول        کرده احکام خدا را از سر صدق قبول

یار ثانی پیر عمر خطابست                آمد منبر و محراب و سر اصحابست

سیمین یار و وفادار نبی عثمانست     مرغ باغ ملکوت و به جهان سلطانست

اسدالله علی ،ابن عم خواجه ماست       رضی الله بگو کوشه مردان خداست

 "شاه نعمت الله ولی"

ای که هستی محب آل علی           مومن کاملی و بی بدلی

ره سنی گزین که مذهب ماست      ورنه گم گشته ای و در خللی

رافضی کیست دشمن بوبکر           خارجی کیست دشمنان علی

هر که او هر چهار دارد دوست         امت پاک مذهب است و ولی

دوست دار صحابه ام به تمام          یار سنی و خصم معتزلی

مذهب جامع از خدا دارم                این هدایت بود مرا ازلی

نعمت اللهم وز آل رسول               چاکر خواجه ام خفی و جلی




شعر بلوچی.
نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391
بازدید : 617
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

۱-شپی نالان کنان بار غمانا
۲- که برت ای غمان شمن امانا
۳- منا حسرت بسی دوستان دلا انت
۴- که دنیا پرچیا چو بی وفا انت
۵- کجا انت همدلیء‘ هم زبانی
۶- شه مردیءَ به بیتی یک نشانی

7- عجب رسم بدی کپت به میانا
۸- مروت همسفر بوگون زمانا
۹- گذرگاه زمانا سنگ به ساری
۱۰- دگر رسمی شه هما رسمان بیاری
۱۱- محبت قصهء‘ افسانه بوت َ
۱۲- مروت منزلی ویرانه بوت َ
۱۳- بیاء‘ دوست گون تی ماهین جمالا
۱۴- گون آ،ئی رونقء‘ حسنء‘ کمالا
۱۵- شه میدان پری رنگان گذر کن
۱۶- که روچ وهدی شه خاور سر در آری
۱۷- کجا،کسّ ِ کرم ِ شب تابءَ چاری
۱۸- مکن  گلایگ شه زمانا
۱۹- بگرتی دلبین دوست ِ نشانا
ترجمه فارسی اشعار
۱- امشب غمهای خود را از دل بیرون میکنم
۲- که این غمها،  آرامش و بردباری مرا از من گرفته اند
۳- ای دوستان!من در دل حسرت های زیادی دارم
۴- که چرا دنیا اینگونه بی وفاست؟
۵- همدل و هم زبان من کجاست؟
۶- که از مردانگی یک نشان داشته باشد
۷- روزگار عجب رسم بدی دارد!
۸- جوانمردی با زمانه همسفر شده است
۹- گذرگاه روزگار را با سنگ مسدود کنید
۱۰- رسمی دیگر از رسوم پسندیده ی گذشته بیاورید
۱۱- محبت به صورت قصه و افسانه درآمده است
۱۲- مروت به منزلی ویرانه تبدیل شده است
۱۳- ای محبوب!با جمال زیبای خود بیا
۱۴- با آن رونق،حسن و کمال زیبایی خود بیا
۱۵- از بازار زیبا رویان بگذر
۱۶- جمال بی مثال خود را متجلی نما
۱۷- هنگامی که خورشید از خاور طلوع کند،
۱۸- چه کسی کرم شب تاب را تماشا می کند؟
۱۹-  از روزگار گلایه نکن

۲۰- سراغ معشوق زیبا روی خود را بگیر




شعر بلوچی
نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 657
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

اگر کسے بکنت نیکی خطا نیست*
اے چار روچی جہانء ھچ وفا نیست*
غریبی کن امیران اھتبار نیست*
فقیر ؤ بزگان دراھین دواء نیست*
پر چمے چارگء دوستے سزا نیست*
حقیقی عاشق ؤ معشوق ادا نیست*
دروغ ؤ دشمنی گر کار تو نیست*
مکن توھین کسء حق شما نیست*
کسے شرمندگ ایں زندا روا نیست*
کہ نامردے دپء قول ؤ قرار نیست* ‏
چہ قومان بزگ ایں سوا غیر مانیست*
پر فقیر ؤ بی وسان راجء خیال نیست*
پہ وت براتء شجاع دیگر چہ ما نیست*
چیا گار بیتگۓ ھوش تئ سرا نیست*
خیالے من بلوچستانء کماش نیست*
مگوش پرچا بلوچ زھگء وطن نیست*
پر ٹھلے پر بندگء جاھلء میار نیست*
گوش ایت گلزمین شمارا ھچ کمال نیست*
عبدالوھاب مکن غلہ کسء حاجت پہ تو نیست*
‎مگوش گالان پر تو دلگوش ‏ کسء ‏ نیست*




شعر سرزمین مکران(سرزمین بلوچستان)
نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 1210
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی
بلوچی                         فارسی
وشین وطن مئی مکران
          مکران زادگان خوب ما

    دائم بباتی کامران                         همیشه کامران باشی
آباد و سرسبز و میزران          آباد و سبز و خوشگوار
هر وقت تئی ناما گران          هر وقت بیادم می آیی
تئی بوچو مسک بیت زران          رایحه ات چون مشک همه جا پخش می شود
سیه بند و سبزین تیهران          قله های سر سبز و رفیعت
گپ جنت گون جمبران          که به ابرها سر می سایند
تئی سر شیم و درنگ دران          سترگ و آزاده و بلند

درَ و صیادی سنگران          شکار گاه ها و کمینگاه هایت
تئی کلک و تئی آبسران          دهکده ها و آبادی هایت
سبزین گونک گون زامران          گونگ سبز و زامران لطیف
خوشبو ترانت از زعفران          خوشبوتر و دل انگیزتر از زعفران است
لولگ گون شیر کمبین تران          چشمه ها و آبگیرهای زلالت
کوردپ گون داز و کیلران          داز و کیلر و در بستر رودخانه ها
تئی کوچک و تئی کهچران          دشت های وسیع و مراتع هایت
دانیچ گون شمش کلپران          دانیچ با شمش و کلپر
زردپل گون زردین کپران          زردپل با کپرهای ارغوانی
گرنچن پچ انت چو نپران          گرنچن چون فرش رنگین گسترده
دولگ گون زهم و اسپران          دولک با شمشیر و سپر
سولین کهور گون شنگران          کهور سر و قدش با ضمغ هایش
جگر و لکیر و کوانران          جگر و کلیر و کرنرها
شیرین ترند از شکران          و میوه هایش بس شیرینی دارند
کلیگ حوتیلین خیبران          مرغزارهای سر سبزات
گواش کیابین کوه سران          کناره های وسیع و آباد رودخانه ها
ول گون شکر تا میی بران          با میوه های کال و تردت
پر ماش و ماش گون ماجران          پر ماش و ماش با ماجرها
چیببنت و سانت لاغران          که باعث تغذیه فربهی مردمان لاغرند
گورم گون بک و باهران          گله های شتر و گاو و گوساله ها
کرباس گون سیاهین سمران          مزارع وسیع پنبه ها با گرزهای سیاهان
جوهان گون رند و بوهران          خرمن و سهمیه دهقانان
مران بو سنت بیکران          که انبارها و مخازن چر می شوند
دادانت سخاوت گستران          و سخاوت مندان داد می دهند
ثمر بخش و حاتم درون          که حاتم گونه می بخشد
بهر کنت گواپ و کوران          تقسیم می کنند دسته های انبوه را
عیدانت به برهک بیدران          برای ناداران عید است آن روز
جوپاگ بلی بی بندران          ودیعه است برای افتادگان
برنج رون مرائی شامگران          برداشت برنج تعارفی استبرای بینوایان
نشته دنی چو گونران          نشسته صاحب محصول با خاطری آسوده
دستوردنت به چاکران          به نوکرهایش دستور می دهد
کشنت به سر بار گران          بارهای گران را با سر می کشند
گرامانی جیراتتران          که در زیر سنگینی محصولات تلو تلو می خورند
بندوک من تواپان پشکران          ندارها زیر دسته ها را می روبند
داس رون و شامیگا گران          پس مانده درو شده داسها و شام شب را می گیرند
هوش چن انت کرو کوران          خوشه ها را از کنار گوشه ها بر می دارند
کت کننت چو تاجران          اندوخته می کنند چون تاجرها
کندانت گون زالان اندران           در اندرون احساس خوشحالی می کنند با عیالشان
لاپ درای نت جت امبران          که امسال شکمشان سیر می شود
مچ گون گرگ و کوکران          نخلها با خوشه های در آورده و ساقه های سبز
گور گونگ گرانین سر بران          پا جوشهای گرانبار
دریپانچ  و نرمین سیمران          دریپانچ و رطب نرم و ترد
روکین گتراگ چو انگران          خرماهای رسیده چون اخگر
هامین گون پلین پتران          هامین و هیجانهای طرب انگیز
باجیک.ای بهرانت بزگران          باجیک(هدیه هامین)تقسیم است بین همه
انسان و مرغ و رستران          برای آدمیان و طیور و جانوران
گنجی په وار و لنگران          گنجی است برای بیچاره ها و پا برهنه ها
کاینت و نندنت شهر گوران        که از اطراف می آیند و در نخلستان تجمع می کنند
بندنت برنک و کاپران          می سازند برای خودشان برنک و کپر
لن جین شکزگون دنگران          پرچین های وسیع انبار خرما
سیرانت غریب چو میجران          افراد غریب از خرما سیرند مانند امیران
سند گواپ و جاک جلران      آنهایی که کیسه های حصیری می بافند و سر وصدایشان
رمب و اواچک الگران         تجمع و تشریک مساعی وباهمی
گپ و گهین خوش محضران         حرفها می زنند با یکدیگر خوش مجلسان




انواع خوراك خرما
نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391
بازدید : 647
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

خرماى پاتى: ابتدا يك ظرفى بنام «پات» از برگ درخت پُرْك درست مى‏كنند و آنگاه خرمايى را كه با پا له كرده‏اند، با فشار در داخل آن قرار مى ‏دهند. اين نوع خرما چندان مرغوب نيست زيرا گرد و خاك و حشرات از داخل درز و شكافهاى پات به داخل نفوذ مى ‏كنند.

خرماى خُنبى: خُنب در واقع همان خمره است خرما را به دو صورت در داخل خُنب قرار مى ‏دهند: يا خرما را ساده و بدون پيرايه، با فشار در داخل خُنب قرار مى ‏دهند و يا اينكه آن را با شيره‏اى كه قبلاً از ميوه خرما گرفته ‏اند و كَنجد و پوچينك، در داخل خُنب قرار مى ‏دهند. اين نوع خرما بسيار مرغوب است و معمولاً خرماى مضافتى را بدين صورت نگاهدارى مى ‏كنند.

خرماى هينزكى: هينزك همان پوست بز است كه چربى آن را كنار ميزنند و آن را نمك سود و دبّاغى كرده و خشك مى ‏كنند و معمولاً خرماى مضافتى را كه قبلاً با پا له كرده ‏اند، در داخل آن قرار مى ‏دهند اين نوع خرما نيز مرغوب است.

خرماى حَلَبى: در اين روش خرماى مضافتى يا انواع ديگر را بدون اينكه له كنند، در داخل حلب مى ‏چينند.

لَده: خوشه مضافتى را قبل از آنكه بطور صد درصد برسد، از درخت مى‏برند، هر دانه را نصف كرده و هسته آن را بيرون مى ‏آورند. آنگاه ريسمانى را از داخل سوراخ ميوه ‏ها عبور داده و آنها را به برج خانه ها آويزان مى ‏كنند تا خشك شوند و بعداً آنها را مصرف مى‏كنند.

كَتُّك: مثل لده است با اين تفاوت كه ميوه مضافتى را بصورت طولى مى ‏برند و هسته‏ اش را بيرون نمى ‏آورند و آنها را روى حصيرى، در معرض تابش خورشيد قرار مى ‏دهند. و بعد از خشك شدن مى ‏خورند.

هارگ: خوشه مضافتى را قبل از رسيدن كامل، از درخت مى ‏برند، ميوه را از خوشه جدا كرده و در داخل ديگ بزرگى مى ‏جوشانند بعد از پخته شدن آنها را در معرض خورشيد مى‏گذارند تا كاملاً خشك شوند. معمولاً هارگها را در زمستان مى ‏خورند.

چانگال: ابتدا نان ضخيم و قطورى را بصورت نيمه پخته درست مى ‏كنند كه بى ‏نمك است سپس خرما را آنقدر با دست مى ‏مالند تا خوب نرم شود. آنگاه نان گرم را روى خرماى نرم شده مى ‏گذارند و با دست نان و خرما را بطور كامل با هم مخلوط مى ‏كنند و مقدارى روغن را با ازگند سرخ كرده و با خرما مخلوط مى ‏كنند كه غذاى بسيار لذيدى درست مى‏شود.


شیرگ: که از جوشاندن طولانی مدت خرمای رسیده بدست می آید واز آن حلوای محلی نیز درست می کنند و به جای مربا از آن هم استفاده می کنند.




شعر بلوچی باترجمه فارسی
نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391
بازدید : 2630
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

الله الله کنه الله تهی محبته

خدا خدا میکنم خدا محبت توست

ماته پادانی چیرا منی جنته

زیر پاهای مادرم بهشت من است

په توقولیگ هم بی په تو نازینک جنت

برای تو قربان میشودبرایت آواز میخخواند

چین چو مجبوریا په تو برداشت کنت

چه قدرزحمت برای تو تحمل میکند

سک بزگیا وارهیه په تو برداشت کنت

چه سختی و بدبختی را برای تو تحمل میکند

مات شپانی پاسا په تو بی وابو بیت

مادر تمام شب بخاطر تو بیخواب میشود



الله الله کنه الله تهی محبته

خدا خدا میکنم خدا محبت توست

ماته پادانی چیرا منی جنته

زیر پاهای مادرم بهشت من است

ساهگه ء کنتء ترا وت بی روچه سرا

زیر سایه می نشاندم خودزیر افتاب

چین چو شپ اگهی گوازین تگی په ترا

چه شبها سرمیکندبرای تو بدون خواب

مات چیرینی دلاء انگه آهی نکه

مادردلش پر غصه هست اما آهی نمیکشد

مات هچ ء وقت چکا بدین دعایی نکه

مادر هیچ وقت بچه اش را دعای بد نمیکن




رودخانه سرباز
نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 497
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://upload.tehran98.com/img1/590yadp3ff7d5ldq3.jpghttp://upload.tehran98.com/img1/n5tlsd1qmp2aaeyecwe.jpghttp://upload.tehran98.com/img1/m7w27tzp2cpptah453i.jpg




من بلوچم
نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 557
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

من بلوچم وزبلوچ مهربان گویم سخن               ازمرام وسیرت این قهرمان گویم سخن

 ازمکان ومسکن وماوای حاصلخیزاو                   ازکویــروساحل بحــرعمان گـویم سخن

  ازفــــرازکوه تفـــتان اژدهای آتــشین              سردوآرام با دلی آتشفشان گویم سخـن

من زبزمان وشکاروصیدوآب معدنش                 ازجبال زنده سربرکهکشان گویم سخن

 ازدیارپیپ وفنوج آزباغ وکه سفیــــد                   منبع نفت وطلا وبرلیان گویم سخــــــن

من زبنت میرقنبر،نیکشهروقصروقند                 من ازآن پاینده مردجاودان گویم سخــن

 زان همه آب روان ملک بمپوربحرگون                بس لطیف ونرم مثل پرنیانم گویم سخن

   ارض حاصلخیزوآن رودخانه پربرکتش                غله راانبارهمچون سیستان گویم سخـن

  بخش سربازم بهشت خطه زرخیزمن               باغهای سبزآن چون بوستان گویم سخن

  ازدیارپیـــشین وخاک زرباهــــوکلات                من زخاکی که نباشدمثل آن گویم سخن

 چابهار و بندرآزاد و بحرپرخــــروش                     ازکنارک این دریا مرزبان گویم سخــــن

ازسفالکاران سربازوسراوان سرفراز                 مردمان بی ریا وکاردان گویم سخـــــــن

ازدلاورمردم سرحدوخاش وزاهدان                  ازبرای خاک میهن جانفشان گویم سخـن

ازجنوب شرق ایران ازهوای گرم گرم              چون دل این مردم خونگرممان گویم سخن

   مسکنم تاریخ گوید ساحل بحرخزر                   چون همان دریادلان قهرمان گویم سخــن

   سامــی ام گــویندامــاآریــایی زاده ام            بازبــان آریــایی همچنان گویم سخـــــــن

سرزمینم راعرب خواندمکاباضم میم                وزمکوران خاک پاک مکران گویم سخـن

   هموطن باضم ب گوید:بلوچ نام مرا                  من به فتح ب ولام اعیان گویم سخــــــــن

   تازیان را،چ،نباشدنام من گویدبلوش                 این چنین اسمی زتورات زمان گویم سخن

پاکزادفردوسی درشاهنامه ازکوچ وبلوچ           ذکرخیری کرده من ازاین وآن گویم سخن

شاعرطوسم سگالنده همین خواندمــــرا         باعدوی خاک میهن ازتوان گویم سخــــن

سرزراه خاک میهن کی کنم هرگزدریغ               عرصه پیکارراچون قهرمان گویم سخــن

کیش من اسلام می باشد زبانم آریــــا           رایت اسلام راچون پاسبان گویم سخـــن

هنگ جمازم بودنقش ستون بــــیستون           من زدورداریوش وآنزمان گویم سخــــــن

دفن شددرزیرخاکم لشکراسکــــندری              ازنبرد وکارزای بی امان گویم سخـــــــــن

زیرپایم فرش کردم لشکرحجـــاج را                    آنچنانکه برگ ریزد درخزان گویم سخــن

لشکرصفاریان رادرسراوان شهرجالق               کرده ام تدفین من ازآن مکان گویم سخــن

     ازجدال تن به تن با پیراستعمارمــــن                 ازبلوچ ،چاه تمین ،زاهدان گویم سخــــــــن

   دیلمی ها لشکری ازقوم من درفوج خود           داشتند زان لشکر پیل دمان گویم سخــــــن

ازجلال الدین خوارزمی درجنگ مغول                من حمایت کرده ام تاپای جان گویم سخـن

ازشکست گنجعلی والی شاه عباس ،من        باتوازشمس بلوچ پهلوان گویم سخـــــــــــن

نارواها دیدم ازقوم مغول بی حدمـــن              ازجفای جور شان من بافغان گویم سخــــن

دفع شراشرف افغان رادرکوه سفـــــید           من نمودم مثل آن شیرژیان گویم سخــــــن

ازجفاخوردم آگرآن سیب زهرآلوده را                  ازامیرغزنوی دراصفهان گویم سخــــــــن

کشتن نادرسپس تاعهدشاهان قجـــــــر         دادخودبگرفته ام ازدشمنان گویم سخــــــن

قلعه بمپورکوسایدسرش برکهکشان               هرستونش رابود صدداستان گویم سخــــن

تازیانه خورده ام ازدشمنان بسیارمن                ازنشان ظلمشان برپشت جان گویم سخن

بازکردازگردنم یوغ اسارت ،انقلاب                     باسپاسی زان خدای لامکان گویم سخــــن

سخت بیزارم من ازکارخلاف هرزگی                 مردکارم ازبرای آب ونان گویم سخـــــــن

سرزمینم مستعد  و   مردمانم با هنر             باهنرمندان دنیا همزبان گویم سخــــــــــــن

گربود  ابزارکارم درامور  صنعتی                       درجوارملک چین واصفهان گویم سخـــــن

دختران باهنر،گلدوزوسوزن کارمن                    منحصرتنهابه فردازکارشان گویم سخــ‌‌‌‌‌ـن

رودهای دامن وبمپوروسربازونهنگ                 جاری اندافسوس من تشنه لبان گویم سخن

قلعه پهره که ازقاجارباشد یادگــــــار               ازبن این برج عهدباستان گویم سخــــــــــن

قادر اندربارگاه  کشور آزادگـــــــان                   باسری تسلیم براین آستان گویم سخــــــ




من گرگ کوهستانم
نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 609
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

من گرگ کوهستانم


(.
من گرگ کوهستانم .... عاشق بلوچســـتانم)
(
مَثَـل هامـــون جـــاز.... بلبل عشق ماشکیدم)
(
رهروپیچان بمپور .... لسان زاهدانم)
(
شرم سال تربت .... کوه آتشفشان تفتانم)
(
زدل جان کن سوران.... آب زمزم سراوانم)
(
چوزعیم کرمان .... آبی دریای مکّرانم)
(
وطن دلبند بشاگرد.... مردبلوغ دشتیاریم)
(
سرزمین آرزوهای تیس .... چهاربهار راسکم)
(
گلستان سازقصرقند.... لنج وکشتی کنارکم)
(
آهنگ سنّت گواتر.... دونلی اسفندارسربازم)
(
اقلیم صاف بارانی لاشار.... شئ مرید وهانی خاشم)
(
همسفرمبارزپیشین.... دادشاه ایرانشهرم)
(
چشم زمین کهیر.... باس تاریخ کهنوجم)
(
نیزارهامون مک.... رود باتلاق دلگانم)
(
لال دریای زرآباد.... سواحل اقیانوس چابهارم)
(
سواربی صدا فنوج.... مردم کوه نیک شهرم )
(
مجلس ساز میرجاوه.... بندرنشین مهر جاسکم)
(
مرغ مدعی بیرگ.... نقابدار مینابم )
(
عبرت زلزله بم .... دونامی شهر نگورم)
(
رود پیچان باهو .... مرزدارجالقم )
(
خلیج مواج پسابندر.... درهّ ی تخت ایرافشانم)
(
نویسنده شعرآسکان.... کوه دشت بزمانم)
(
افسانه های آهوران.... کویر لوت نصرت آبادم)
(
مقبره ی نالک سرحد.... لبز انور گزانی ام)




چند عکس زیبا
نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 734
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://upcity.ir/images/98192247914711213946.jpghttp://upcity.ir/images/27435627045056817015.jpghttp://upcity.ir/images/12561935453548281314.jpghttp://upcity.ir/images/51801978839449510225.jpghttp://upcity.ir/images/96837595240628651420.jpghttp://upload.tehran98.com/img1/nsybkye1qflgjx3659xb.jpg




متن شعر بلوچی
نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 4940
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

بلوچی
مَروچان مَنیش دَ حیرانا
تو چه سالو کجا بیارا
کتیگان گتی گریوه
وتی یامو ژامه نِنِ
مَروچان مَنیش دَ حیرانا
تو چه سالو کجا بیارا

کشم مرغ سلیمانی
چَ نَوَِتِ یَ دُزدَ مِ مانی
مَروچان مَنَیش دَ حیرانا
تو چه سالو کجا یارا
ترجمه
این روزها من نشسته و حیرانم
مثل این داماد از کجای پیدا کنم
کی می‌خندی و کی گریه می‌کنی
کی خاموشی و کی می‌نشینی
این روزها من نشسته و حیرانم
مثل این داماد از کجای پیدا کنم

مرغ هدهد رو قربونی میکنم
برای بهترین دوستم مهمانی می دهم
این روزها من نشسته و حیرانم
مثل این داماد از کجای این دنیا پیدا کنم




دلیل نام گذاری شهرستان سرباز به سر باز
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391
بازدید : 1436
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

این شهرستان یکی از پر جمعیت ترین شهرستان های استان سیستان و بلو چستان هست و با کشور پاکستان مرزی مشترک دارد.در قدیم بزرگترین افراد نام اور بلوچستان در این شهرستان زندگی می کردند آنان برای خود در دوران شاهنشاهی آوازه ای  بلند داشتند و ماموران شاهنشاهی برای جویا شدن حال آنان و دادن نامه های محرمانه هزاران کیلومتر راه می آمدند  و آن شهر طوری بود که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشت و هزاران شهید از این مرز و دیار تقدیم انقلاب کردند و سرانی بزرگ در علم و دین  چون مولانا محمد عمر (ره) سربازی و مولانا عبدالعزیز ملازهی (ره) در این شهرستان سکونت داشتند.نادر شاه در کتاب خاطرات جنگی خود می نویسد که جنگجویانی دلیر و نترس چون آنان در هیچ کجا ندیده بودم آنان طوری لشکر من را به فرار وادار کرده بودند که مجبور شدم با آنان کنار بیایم و غنیمت جنگی به آنان بدهم و از تقاضای کمک برای کشور گشایی دولت هندوستان بکنم آنان جنگی بر راه انداختند من که چندین سال کشور گشایی می کردم ُدلیر مردانی چون آنان ندیدم و به گفته بزرگان سرباز چون در این دیار افراد بزرگ یعنی طایفه و اصل و نسب دار زیاد بوده به اسم سر باز نامگذاری شده سر یعنی( افراد بزرگ و طایف دار  یعنی به زبان بلوچی سرین مردم )  و باز ( که همان زیاد هست به زبان بلوچی )و از قدیم افراد فراری یا همان میار در این دیار پیش این افراد زیاد بود در این شهرستان  نخل های سبز و کو ههای سربه فلک کشیده  زیاد دیده می شود و مهد میوه های گرمسیری چون موز و انبه است و رود سرباز در این شهرستان چهار فصل سال پر آب است ودر مسیر شهرستان چابهار قرار دارد




نژاد مردم منطقه سرباز
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391
بازدید : 753
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

   نام بلوچ را نخستین بار در نوشته‏ هاى جغرافى نویسان اسلامى قرن چهارم مانند استخرى، ابن حوقل، مسعودى و مؤلف حدود العالم، همراه با کوچ مى ‏بینیم. اینها کوچ و بلوچ را دو طایفه میدانند که در سرزمینى مجاور هم در دشت جنوبى مکران و دامان کوهستان بشاگرد و اطراف جیرفت مى ‏زیسته ‏اند. محققان مسکن اولیه قبایل بلوچ را شمال ایران و نواحى شرقى دریاى خزر میدانند. بدون تردید بلوچها از اقوام آریایى هستند که پس از گذشتن از نواحى شمالى  به جنوب درآمده‏اند. نزدیکى زبان بلوچى به زبان باستانى اقوام هند و اروپایى، مؤید این حقیقت است . همچنین سنجش هایى که دانشمندان نژاد شناس با اندازه ‏گیریهاى مکرر از طول بدن، در حال نشسته و ایستاده و طول و عرض سر، پیشانى، گونه ها و تناسب بین گونه ها، عرض فکین، پهنا و درازا و بلندى بینى، درازاى گوش، طول و عرض تمام صورت افرادى که از همه قبایل و طوایف به منظور گروه ‏بندى نژادى ملل کرده ‏اند، معلوم نموده ‏اند که مشخصات نژاد بلوچان و آریائیها کاملاً یکسان است و بى گمان بلوچها از آریائیان جدا شده و در زمانهاى گذشته، به جنوب آمده و در دشتها و دامنه ‏هاى کوههاى این سرزمین بلوچستان پراکنده شده ‏اند.

مردم بلوچ از نژاد آریایى هستند که مسکن اصلى آنها در کنار دریاى خزر، ناحیه گرگان امروزى بوده است و بعدها به قسمت کرمان آمده و از آنجا به بلوچستان رانده شده‏اند و چون به لحاظ موقعیت جغرافیایى، از تهاجم مغول و تیمور و اعراب و سایر اقوام به دور بوده ‏اند، نژاد خود را به خوبى حفظ کرده و چهره‏ هاى اصیل آریایى در میان آنها به خوبى مشاهده مى‏شود. بیشتر پژوهشگران ایرانى و خارجى معتقدند که نژاد ایرانى ، خاصه نژاد بلوچ از زیباترین نژادهاست و علیرغم قرب و جوار با کشورهاى پاکستان و هندوستان، از ساکنان آن مرز و بوم متمایز هستند و خطوط اصلى سیماى نجیب و قدیم خود را حفظ کرده ‏اند. اوژن اوبن فرانسوى مى ‏گوید : در سلسه جبال غربى و جنوبى، کردها، لرها و بلوچ ها نمونه‏ هایى از نژاد خالص ایرانى‏اند که کاملاً خالص و دست نخورده مانده ‏اند.در باره ایرانى بودن بلوچها، شک و تردید نمى ‏توان کرد، زیرا زبان و آداب و رسوم بلوچها نمایانگر ایرانى بودن آنهاست. اکثر نژاد شناسان و مردم شناسان از قبیل برتن هنرى فیلد و کرزن و دیگران به دلایلى، ایرانى الاصل بودن آنها را ثابت کرده ‏اند. برتن انگلیسى مى ‏نویسد : بلوچ هیچ شباهتى به فرزندان اسماعیل ندارد؛ چشمانش درست و سیاه، مانند چشمان پارسى است. و بسان دیدگان عرب، ریز، ناآرام و آتشین نیست. بالایش بلند، خوش اندام، و ایرانى وار، ریشش انبوه و بلند است که خود نشانه‏اى از تندرستى است. پروفسور کین بلوچها را از نژاد تاجیک دشتى مى‏داند. کلنل دیمز مسأله را از طریق علمى بررسى مى‏کند و جمجمه بلوچ را از نوع پهن سران ایرانى مى ‏داند و مى ‏نویسد که جمجمه عرب و هندى از نوع دراز سران است. او میگوید که اگر خصوصیات مغزى و جسمى بلوچ را در نظر بگیریم، باید او را ایرانى نژاد و مانند تاجیکان و دیگر مردمان فلات ایران بدانیم.

فردوسى در شاهنامه صریحاً مى ‏نویسد که بلوچها در زمان انوشیروان سرزمین گیلان را ویران و تباه ساختند، از آن پس به سمت جنوب کوچانده شدند تا اینکه در سرزمین فعلى ساکن گشتند و قسمتى از سپاهیان کیخسرو را بلوچها تشکیل مى‏دادند، که سربازانى جنگاور و دلیر بودند و در میدان جنگ هیچگاه پشت به دشمن نمى‏کردند.سرهنرى پیتنچر معتقد است که بلوچها از نژاد ترکمن مى ‏باشند ولى پروفسور را بین سون مى ‏گوید ، بلوچ، مفرس بلوس است که پادشاه بابل بوده، با نمرود پسر کوش که در کتاب مقدس ذکر آن رفته، یکى است، بلوس و کوش به مرور ایام تبدیل شد.

 براى نخستین بار با نام بلوچ هنگامى برمى ‏خوریم که آنان در سده چهاردهم هجرى در دشت جنوبى کرمان و دامان کوهستان بشاگرد زندگى مى‏کرده‏اند. بلوچها هنوز هم به دشت «گیابان» مى ‏گویند. رنگ چشم و موى بلوچها بیشتر مشکى است و کسانیکه داراى موهاى خرمایى و چشم‏هاى کبود یا خاکسترى رنگ باشند نیز در بین آنها یافت مى‏شود و رنگ بدن بلوچها گندم گون و روشن است«. هنرى، فیلد، مردم شناس آمریکایى در سال 1955 با اندازه ‏گیرى وعکس‏بردارى بیش از 2000 نفر بلوچ در بلوچستان شرقى مى‏نویسد : بلوچان پیوستگى نژادى با مردم ایران دارند. هیچ یک از افراد مطالعه شده، نشانى از نژاد زرد نداشته و بسیارى از آنها با مردم باختر اروپا پیوستگى نشان داده‏اند، البته در مواردى بسیار کم اثرى از سیاه پوستان در آنها دیده شد و بررسیها نشان داد که آنها با مردم آن سوى هند پیوستگى نزدیکى دارند.

با توجه به مطالب مذکور چنین میتوان نتیجه گرفت که قوم بلوچ از روزگاران کهن، در سرزمین بلوچستان ساکن بوده ‏اند و قدمت آنها به تاریخ مدوّن ایران مى‏رسد. بنابراین باید قبول کرد که بلوچها آریایى نژاد و به بیان دیگر ایرانى نژاد هستند و در این مورد نباید هیچگونه شک و دو دلى به خود راه داد، زیرا بسیارى از باورهاى بلوچها در حال حاضر نیز با باورهاى آریاییها همخوانى نزدیکى دارد و این را دهها و بلکه صدها نویسنده ایرانى و خارجى نیز تأیید کرده‏اند، البته این را نیز باید مد نظر قرار داد که بلوچها از آمیزش با اعراب و هندیها و بسیارى از اقوام دیگر بى بهره نبوده‏ اند. لازم به توضیح است که کلیه افرادى که در منطقه سرباز زندگى مى‏کنند و به زبان بلوچى تکلّم مى ‏کنند، بلوچ نیستند؛ چون در ادوار مختلف، اقوام گوناگونى از مناطق اطراف از جمله، اعراب، افغانها، هندیها و حتى سیاهان قارّه آفریقا، به دلایلى به این سرزمین آمده و به مرور زمان، فرهنگ و منش بلوچها بر آنها مستولى شده، و آنها اصالت قبلى خود را از دست داده ‏اند و به عنوان بلوچ مشهور شده ‏اند، در حالیکه بلوچها از نژاد آریایى هستند و توانسته ‏اند کمابیش در نقاط مختلف بلوچستان اصالت خویش را حفظ نمایند




درخت خرما(مچ)
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391
بازدید : 983
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://upload.tehran98.com/img1/669erf6bh4qspruza.jpgسابقه کشت این درخت در دنیا به بیش از 5000 سال پیش رسیده و کاشت آن در ایران از بدو تاریخ و تشکیل سلسله هخامنشی معمول بوده است. تکثیر این درخت بوسیله هسته خرما یا بوسیله جابجا کردن پاجوشها (جوانه های خرما) صورت می گیرد. بهترین وسیله تکثیر خرما همان جابجا کردن درخت کوچکی است که اطراف درخت نخل مادر تولید می شود. بهترین فصل تکثیر، تابستان و ماههای تیر و مرداد است. طریقه باروری این درخت بدینصورت است که به ازاء هر 95 اصله درخت ماده ، 15 اصله پایه نر در نظر گرفته می شود و خوشه ها را از درخت نر درمی آورند و درختان ماده را باور میکنند که در اصطلاح محلی به این عمل ایوار می گویند. درخت خرما دارای انواع مختلف می باشد و بعضی معتقدند به 400 نوع می رسد.

معمولاً اولین درختی که به ثمر می نشیند و رطب و خرما می دهد آل مهتری و آخرین هلیلی می باشد. از انواع دیگر نخل میتوان به خنیزی، مرداسنگ، هلو(halow)، سلانی، کریته(karita)، شاهانی، شکری و ... اشاره کرد. مراحل مختلف رشد میوه نخل بدین صورت است که ابتدا به صورت سفید و مانند پنیر است که به آن کور(Kuvr) می گویند و بعد به ترتیب پنگرک(Pengerak)، کنگ(kong)، رطب(retab) و بالاخره خرما درمی آید. خرمایی که به حد رشد نرسیده منگ(meng) و خرمای خشک را سلنگ (saleng)، هسته آن را استک(estak) و سرپوش آنرا پیزگ(pizg) می گویند.

نخل درختی است که یکسال تمام می تواند هزینه زندگی یک کشاورز را تامین کند.در تابستان از میوه تازه آن ، رطب و در زمستان از خرمای آن استفاده می کنند. در سایه اش می خوابند و از الیاف و برگهای و ساقه های آن خانه و منزل به صورت لهر(Lahar) و سرگ (Serg) ساخته و از فرآوردهای آن قند خرما ، شیره خرما ، سرکه و الکل به دست می آورند. هسته خرما مصرف غذایی برای دامها دارد و از برگ آن برای یافتن زیراندازی به نام تکTak و سبد و دیگر محصولات حصیری مانند کنتله (Kantela) بادبزن ، سرجهله ، جارو ، طناب حصیری استفاده می شود. از خوشه خرما که به پنگ (Pang) معروف است سبد درست می کنند، از سیس خرما (Sis) (الیاف وسط شاخه ها) جهت شستن ظرف و بافتن طناب محکمی به نام پوران (Powran ) که برای بالا رفتن از درخت ساخته میشود، استفاده می شود.

آفت نخل : تشنگی، طوفانهای شدید، تند سیل، رعدو برق، ملخ و کپره زدن( به زبان محلی کپرت Kaport)است. مرگ نخل تدریجی است، اول از ثمر می افتد، ضعیف می شود، در تنه و ساقه آن چین و چروکهای دیده می شود و سرانجام لاغر و نحیف شده و گودالهایی در تنه آن ظاهر میگردد که منجربه مرگ نخل می گردد.




وصف شهرستان سرباز
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391
بازدید : 730
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

سرباز تو ای سـرزمین نیـک مردان

توای مهد دین وعالمان علم فرقان

شب تار بلوچستان را درخشیدی چون اختـری

شیرمردانت زنده کردند نام تو هردفتری

هزاران درود بر روان پاک آن نیاکانت

زجهد خویش ملتی را ارمغان دادند دیانت

گرچـه در گردش دهر بر گلستـانت خـزان آمد

مژده ای وطن که باز بوی بهار در تو می آید

عهدی است با یکدگر آن جوانان برین تو را

باز آرند آن عـزت و حشمت دیرین تو را

به وقت موسم بهاران کنار نهر خروشانت

طرب آرد دل ها را چو صفای مردمانت

آن باغ وبوستان هایت که تورا چون زیورند

همچو غیرت مردانت در مکران نام آورند

بنازم برآن کوهایت که سرتاسر تو را دارند صیانت

همچو سنگرها حصاری است بــه نیرنـگ دشـمنانـت

بلیدئی با جان ودل وصف تو را گوید همی

هر ذره خاکت باشد او را مأمن و مرهمی




درخت انبه
نوشته شده در دو شنبه 23 بهمن 1391
بازدید : 644
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://upload.tehran98.com/img1/sqimhlk42jq1pgogp9h.jpg




تمساح پوزه کوتاه ایرانی (گاندو)
نوشته شده در دو شنبه 23 بهمن 1391
بازدید : 671
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

خزندگان از جمله جانوران ارزشمندي هستند كه نقش مهمي را در تعادل چرخه طبيعت به عهده دارند. از ميان حدود 200 گونه خزنده كه در كشورمان شناسايي شده گونه كروكوديل از ارزش خاصي برخوردار است.
راسته كروكوديل‌سانان (Crocodylia) در ايران تنها داراي يك خانواده به نام كروكوديليا (Crocodyliae) و يك گونه تمساح پوزه كوتاه ايراني يا تمساح تالابي (Crocodyluc Palustris) مي‌باشد. اهميت اين گونه منحصر به فرد از آن جهت است كه تنها زيستگاه آن محدود به منطقه جنوب شرقي بلوچستان مي‌شود و چون اهالي محل نام «گاندو» را براي اين حيوان برگزيده‌اند، سازمان حفاظت محيط زيست جهت حراست و مراقبت از زيستگاه‌هاي طبيعي آن، مناطق فوق را تحت عنوان «منطقه حفاظت شده گاندو» تحت مديريت خود دارد. وسعت اين منطقه بر اساس جديدترين اطلاعات ماهواره‌اي بالغ بر 465 هكتار بوده و داراي رودخانه‌هاي مهمي همچون سرباز، باهوكلات و كلاجو مي‌باشد. در اين روخانه‌ها بركه‌هايي وجود دارد كه هر كدام توسط يك يا چند تمساح اشغال شده و با توجه به موقعيت آن، اسم خاصي دارد. معروف‌ترين بركه‌هاي موجود در منطقه عبارت‌اند از:
بركه فيروزآباد، بركه آزادي، بركه درگس، بركه كهير برز، بركه هوت كت، بركه شير‌گواز، بركه باهو كلات، بركه پير سهراب، بركه زير سد پيشين، بركه جنگل، بركه پلنگي و ... و درياچه سد پيشين. بسياري از گودال‌هاي آب كه اهالي روستايي به نام «هوتك» مي‌گويند. در خلال سال‌هاي 77 تا 83 به دليل بحران‌هاي خشك‌سالي، خشك شد و منجر به مرگ و مير تعدادي از اين جانوران ارزشمند گرديد به طوري كه مامورين محيط زيست مجبور به زنده‌گيري و انتقال تعدادي از آنها به مكان‌هاي مناسب شدند. بر اساس سرشماري كه در سال 82 انجام گرديد. تعداد كروكوديل‌هاي ايراني را نزديك به 300 عدد تخمين زده‌اند كه پر تراكم‌ترين بخش، منطقه پيشين و جكي‌گور بوده كه در درياچه سد پيشين نزديك به 100 عدد مشاهده شده است.
به هر حال آنچه كه داراي اهميت مي‌باشد آن است كه اتحاديه بين‌المللي حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي اين گونه را به لحاظ ارزش و تعداد نادرشان در آخرين طبقه‌بندي خود در سال 2005 جزو گونه‌هاي آسيب‌پذير اعلام نموده است. البته اين گونه به جز در جنوب شرقي ايران در كشورهاي نپال، پاكستان، هندوستان، بنگلادش، سريلانكا و احتمالاً بخش‌هايي از چين نيز وجود دارد كه بيشترين تعداد آن از شبه قاره هند گزارش شده است. (شكل 1).

زيستگاه طبيعي
در نواحي رودخانه‌اي به ويژه در بركه‌هايي كه آب آن عميق‌تر باشد. تا كنون شواهدي مبني بر زيست كروكوديل ايران در آب‌هاي شور به دست نيامده است.

تغذيه
اغلب شب‌ها به شكار مي‌پردازد و شب‌ها در اطراف رودخانه به منظور تهيه غذا جستجو مي‌كند، از ماهي‌ها، پرندگان و پستانداران اطراف رودخانه تغذيه مي‌كند. البته گه‌گاهي به دام‌ها، سگ‌هاي گله و حتي انسان نيز گريزي مي‌زند. چند سال پيش كشته شدن يك كودك 6 ساله توسط تمساح در ايران گزارش شده است و بر خلاف جثه‌اش به غذاي زيادي احتياج ندارد، شايد در روز به 500 گرم گوشت نيز قناعت مي‌نمايد. شكار را بعد از گرفتن به طور كامل با آرواره‌هاي قوي مي‌فشارد و سپس آن را كاملاً به داخل آب مي‌برد يا اين كه آن را در جوار رودخانه يا بركه مخفي مي‌كند.

جفت‌گيري و زاد و ولد
تمساح ايراني معمولاً بين 5 تا 10 سالگي بالغ مي‌شود، اما تعداد محدودي از آنها به سن بلوغ مي‌رسند. پرندگان شغال‌ها، روباه‌ها بزرگ‌ترين آفات بچه‌هاي تمساح هستند. در شروع فصل بارندگي تمساح ماده هنگام شب در حاشيه شني رودخانه گودالي به عمق تقريبي نيم متر حفر مي‌نمايد و در آن 20 تا 60 تخم مي‌گذارد و روي آن را با شن مي‌پوشاند. هر تخم در حدود 5/6 سانتيمتر طول و 4 سانتيمتر عرض دارد. تمساح اين حفره را معمولاً هم سطح بالاترين ميزان قابل پيش‌بيني آب رودخانه حفر مي‌كند. پس از تخم‌گذاري، كروكوديل ماده اغلب اوقات خود را براي حفاظت از تخم‌ها در اطراف اين حفره مي‌گذارند. پس از حدود 60 روز كه زمان از تخم بيرون آمدن نوزادان است، مادر براي اين كه احتمالاً شن‌هاي روي تخم‌ها براي آنها سخت و سنگين نباشد به كمك آنها مي‌شتابد. لازم به توضيح است كه اين گونه تنها خزنده ايراني است كه تا اين اندازه از نوزادان خود مراقبت به عمل مي‌آورد.

ظاهر كلي
توله با طولي برابر 20 تا 25 سانتيمتر به دنيا مي‌آيد. آنها به رنگ زيتوني و با نوارهاي تيره بر روي دمشان و نقاط تيره رنگ در طول دو طرف بدنشان ديده مي‌شوند. در حين رشد به تدريج اين علائم محو مي‌گردد. كروكوديل‌هاي مسن‌تر به رنگ قهوه‌اي روشن با علائم تيره پراكنده‌اي بر بدنشان هستند. در آرواره بالا 19 دندان و در آرواره پايين 15 دندان دارند (در مجموع 68 عدد مي‌باشد). چهارمين دندان آرواره پايين بزرگ‌تر از باقي است، كه در يك حفره در بالاي فك جاي مي‌گيرد. ساختمان دندان گاندو براي جويدن مناسب نيست، اما شيره گوارشي آنها اسيد فراوان دارد كه مي‌تواند در عرض چند دقيقه هر چيزي را آب نمايد. سوراخ چشم او مانند گربه بيضي شكل است و عمودي كه نشان‌دهنده سازش او با طبيعت يك روكش بي‌رنگ (پلك سوم) جهت زير آب، و مجهز به دانه‌هي نورافشان جهت شكار در شب. در سوراخ بيني ماهيچه‌اي وجود دارد كه آن را در زير آب محافظت مي‌نمايد. گوش او به صورت شكاف باريك در عقب چشم واقع شده و پوسته‌اي متحرك جهت محافظت از آن در زير آب دارد.
در قسمت پشت او 4 يا 6 رديف صفحه استخواني قرار دارد كه در هر رديف بين 16 تا 18 استخوان صفحه غضروفي و محكمي را ايجاد نموده‌اند و همچون زرهي (پشت او را از شانه تا كمر) مي‌پوشانند. قسمت زيرينه تمساح، پوشيده از فلس‌هاي غضروفي ريز هستند.
در حدود نيمي از كل بدن كروكوديل را دم قوي اين حيوان تشكيل مي‌دهد. دم مانند سكان كشتي پهن و انتهاي آن را صفحات دندانه‌دار استخواني فرا گرفته است (33 قطعه) همچنين زاييده‌اي نيز در جلوي آن قرار دارد كه به جلو بردن او در آب كمك مي‌كند. دست و پا بسيار كوتاه است. 5 انگشت در هر دست و 4 انگشت در هر پا كه با پرده نازكي نيز پوشيده شده است. تمساح پوزه كوتاه ايراني از نظر اندازه و قد يك تمساح با جثه متوسط است. اين كروكوديل مي‌تواند با طول 4 متر نيز رشد كند اما در محل، تمساح‌هاي 3 متري نيز ندرتاً ممكن است ديده شوند. بزرگ‌ترين گاندو كه تا كنون مشاهده شده حدود 6/3 متر بوده است و در منطقه‌اي به نام كافه يوسف در نزديكي گرم بيت ديده شده.




کلبه ای در میان نخلستان
نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391
بازدید : 575
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

http://upload.tehran98.com/img1/fj3yp1v8crhnejb1gcp.jpg




وسعت و ویژگی های رودخانه سرباز
نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391
بازدید : 986
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

شهرستان سرباز:

شهرستان سرباز یکی از شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان ایران است. مرکز این شهرستان، شهر راسک است. جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۶۴٫۶۹۵ نفر بوده است  شهرستان سرباز داراي چهار بخش و هشتصد روستا است. و داراي ۱۲۱ كيلومتر مرز مشترك با كشور پاكستان مي باشد .

رودخانه سَرباز:

 رودخانه سرباز يكى از پرآبترين رودخانه‏ هاى اين بخش و حتى استان محسوب مى ‏گردد.که از کوه های منطقه سرباز جریان پیدا کرده و به سد پیشین منتهی می شود و از سد پیشین به بعد با اسم باهوکلات در قسمت بندر گواتر چابهار به دریای عمان می ریزد .

مشخصات رودخانه سرباز:

طول رودخانه: 313 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: صفر، شيب متوسط: 0/5 درصد، مسيركلى: جنوب شرقى.

مساحت حوضه آبريز رودخانه سرباز :

مساحت حوضه آن در نقاط مختلف، متفاوت است، بطوريكه در ايستگاه سرباز برابر با 2193 و در پيردان 2440، در دپكور 2721، در محل الحاق رودخانه حيط 3283، زيرپشامگ 3769، زير چراغان 3916، و در راسك 3990 كيلومتر مربع مى ‏باشد.

دبی رودخانه سرباز:

 به مقدار آبى كه در مدت يك ثانيه، از يك نقطه رودخانه مى‏گذرد بده يا دبى آن رودخانه گفته مى‏شود.

 

دبی متوسط ساليانه رودخانه سرباز:

 در محل ايستگاه اندازه ‏گيرى پيردان 2/72 مترمكعب در ثانيه، در محل اندازه‏ گيرى ايستگاه پيشين 6/63، و در باهوكلات 7/91 متر مكعب در ثانيه است. متوسط حجم ساليانه آب رودخانه نيز در محل ايستگاه پيردان 85/8، و در باهوكلات 249/5 ميليون مترمكعب است.

رژيم رودخانه ‏ها:

 بطور كلى جريان سالانه اين رودها، معمولاً توسط چند طغيان، كه اغلب به صورت ناگهانى، ظرف چند ساعت پس از رگبار به اوج مى‏رسد، تأمين مى ‏گردد. بنابراين جريان پايه معمولاً دراين رودخانه ‏ها وجود ندارد. پس از خاتمه هر طغيان، جريان رودها رو به خشكى مى‏ گذارد. عامل مذكور وهم عدم ريزش برف و فقدان آبرفتهاى ضخيم سبب شده است كه رودهاى منطقه تماماً غيردائمى( فصلى و موقتى) خوانده شوند. فصل سيلاب يا در زمستان و يا در ماههاى تير و مرداد است.با وجود آنكه رودخانه سرباز مهمترين رودخانه بخش محسوب مى ‏گردد ولى چنانچه در طى دو يا سه سال بارندگى رخ ندهد، بيشتر بستر آن خشك مى ‏شود. ولى در بعضى جاها، بستر آن هميشه داراى آب است. آب اين رودخانه در مواقع كم آبى، معمولاً از مركز بخش سرباز تا دَپْكَوْرْ دايمى است. ولى از دَپْكَوْرْ تا روستاى جَميدَر آبى در بستر آن جريان ندارد، دوباره از روستاى جَميدَر تا نرسيده به روستاى زِيارَتْ جاه آب جريان مى ‏يابد، ولى از زِيارَتْجاه تا پايين دست روستاى حِيط بستر آن خشك است. آنگاه از روستاى نُوبَنْدْ تا قسمت عُلياى چراغان آب جريان دارد، از اين نقطه تا نزديكى روستاى هُدارْ بستر آن خشك مى‏باشد. سپس در نزديكى هُدارْ جريان يافته و در پايين دست هُدار دوباره خشك شده تا اينكه در نزديكى سد پيشين مجدداً آب در بستر آن جريان مى‏يابد. همچنين، سرچشمه و منشأ تمامى رودها داراى آب دايمى هستند.

سيلاب هاى رودخانه:

سيلابهاى رودخانه سرباز ناشى از رگبارهايى است كه بيشتر در فصل زمستان واوايل بهار و تابستان به وقوع مى‏پيوندد. اين سيلابها مزارع و باغات راويران، قناتها را شكسته، نهرها و جويهاى كشاورزى را پر از گل و لاى كرده و از بين مى‏برند و حتّى گاه ديده مى‏شود كه درختان بزرگى از جمله خرماها را از ريشه كنده و با خود مى ‏برند.

 

 مناطق دائمی  و خشک رودخانه سرباز در مواقع کم آبی:

 آب اين رودخانه در مواقع كم آبى، معمولاً از مركز بخش سرباز تا دَپْكَوْرْ دايمى است. ولى از دَپْكَوْرْ تا روستاى جَميدَر آبى در بستر آن جريان ندارد، دوباره از روستاى جَميدَر تا نرسيده به روستاى زِيارَتْ جاه آب جريان مى ‏يابد، ولى از زِيارَتْجاه تا پايين دست روستاى حِيط بستر آن خشك است. آنگاه از روستاى نُوبَنْدْ تا قسمت عُلياى چراغان آب جريان دارد، از اين نقطه تا نزديكى روستاى هُدارْ بستر آن خشك مى‏باشد. سپس در نزديكى هُدارْ جريان يافته و در پايين دست هُدار دوباره خشك شده تا اينكه در نزديكى سد پيشين مجدداً آب در بستر آن جريان مى‏يابد. همچنين، سرچشمه و منشأ تمامى رودها داراى آب دايمى هستند .

ویژگی های سرچشمه های رودخانه سرباز:

معمولاً سرچشمه اين رودها، نواحى كوهستانى هستند كه به علت عدم نفوذ آب در اين نواحى آب‏ها بصورت سطحى جريان مى ‏يابند و منابع آب دايمى را در آن مناطق تشكيل مى ‏دهند. به همين جهت در محل سرچشمه اغلب رودخانه ‏هاى اين بخش روستاهايى ديده مى‏شوند كه اشتغال اهالى آنها، باغدارى مى ‏باشد. يكى ديگر از منابع آبهاى دايمى، چشمه ‏ها هستند كه بطور پراكنده ديده شده و بيشتر در دهستانهاى سركور و كيشكور و در بستر رودها، خصوصاً رودخانه سرباز، وجود دارند كه آب آنها بيشتر صرف آشاميدن اهالى و دامها و در مواردى آبيارى باغات مى ‏شود. معمولاً در محل ظهور چشمه‏ ها، روستاهاى كوچكى، با تعدادى درخت خرما و باغات انگشت شمارى، احداث شده ‏اند كه چنين وضعى در دهستان كيشكور بيشتر چشمگير است. هر چند اين چشمه ‏ها داراى آبدهى زيادى نيستند ولى با اين وجود در بعضى از روستاها اهميت حياتى دارند، بطوريكه با خشك شدن آنها، زندگى اهالى غيرممكن مى ‏شود و مجبور به ترك وطن و كوچ مى ‏گردند. .

زمين‏شناسى كف رودخانه:

بستر عُلياى اين رودخانه كوهستانى است. و در جهت شمال غربى - جنوب شرقى جريان دارد و در مسير خود، از دره‏هاى نسبتاً باريكى مى ‏گذرد. تشكيلات حوضه آبريز رودخانه سرباز، از نظر زمين‏شناسى، از سنگهاى دوران سوم غيرقابل نفوذ بوجود آمده ‏اند. طبقات فليش قسمت اعظم اين تشكيلات مى ‏باشند كه گاهى طبقات مارن و شيست در لا به لاى آن مشاهده مى ‏گردند. بطور كلى شيب طبقات در جهت شرق به غرب بوده و عموماً لايه ‏هاى غيرقابل نفوذى را بوجود آورده ‏اند. تشكيلات دوران چهارم به شكل نهشته ‏هاى رسوبى بطور دگرشيبى روى تشكيلات دوران سوم، در بستر رودخانه سرباز و همچنين كلّيه ملحّقات اصلى و فرعى گويمرك، كيشكور و ... و گاهى در دامنه كوهها قرار گرفته‏اند. اين نهشته‏ ها، گاهى به صورت كنگلومراى نسبتاً سخت شده بوسيله سيمان آهكى در دامنه كوهها مشاهده مى ‏شوند ولى بيشتر اين رسوبات به شكل آبرفتهاى جديد با دانه ‏هاى جدا، بستر رودخانه ‏ها را پوشانده ‏اند. قسمت ديگر اين نهشته ‏ها به صورت ذرات ليمونى و رُسى در دوطرف دره‏ هاى منطقه، تشكيل خاكهاى زراعتى را داده ‏اند، كه در شرايط كنونى آباديها و بويژه باغات و مزارع و بطور كلى خاكهاى منطقه را بوجود آورده ‏اند. قسمتى از بستر رودخانه شنى است كه اين شنها از دانه‏ هاى ريز تا سنگهاى بزرگ متغير هستند. به علت وجود همين شنها است كه در بعضى از جاها كه كف بستر رودخانه تا حدودى بالاست، آب به سرعت در داخل زمين فرو مى‏رود. و بعد از اينكه به يك بستر يا كف سختى در پايين دست برخورد مى ‏كند و يا عرض رودخانه كم شود، آب به صورت چشمه از زيرزمين مى‏ جوشد و به جريان خود ادامه مى ‏دهد.

كيفيت شيميايى آب رودخانه سرباز: 

به دليل غيرنمكى بودن تشكيلات زمين‏شناسى در اين بخش، كيفيت شيميايى آب رودخانه ‏ها بطور كلى مناسب است. همچنين نمونه ‏هاى برداشت شده از رودخانه ‏هاى مختلف، اسيديته آن را بطور متوسط برابر 8، و هدايت الكتريكى آن را، با توجه به زمان پرآبى و يا كم آبى رودخانه‏ ها از 275 تا 1055 ميكروموز بر سانتيمتر و درجه مرغوبيت آب را از نظر كشاورزى طبق استانداردهاى جهانى، خوب تا متوسط نشان مى ‏دهد. ميزان نمك‏هاى مخلوط در آب رودخانه سرباز برابر 282 ميلى‏گرم در ليتر است كه اين رقم در سطح قابل قبولى براى كشت گياهان مختلف مى‏باشد. ميزان نمك طعام رودخانه سرباز 68 ميلى‏گرم در ليتر و قليائيت آب در حدود 7/9 اندازه ‏گيرى شده است، يعنى بطور كلى از نظر شورى و قليائيت، آب اين رودخانه براى كشاورزى در سطح مطلوبى قرار مى‏گيرد.

محدوده رسوبات قابل نفوذ رودخانه :

رسوبات قابل نفوذ كه از نظر مخازن زيرزمينى و بطور كلى ذخيره نمودن آب سيلابهايى كه رودخانه سرباز بوجود مى‏آيند، قابل اهميت مى ‏باشند. در بستر رودخانه به شكل نهشته ‏هاى متشكّل از شن و ماسه سخت شده قرار دارند. اين رسوبات طبقات سنگهاى دوران سوم را پوشانيده ‏اند. طول اين لايه ‏هاى قابل نفوذ، فقط در بستر رودخانه سرباز برابر با 112 كيلومتر است و عرض آنهادر كم عرض‏ترين قسمت بستر 50 تا 100 متر و در قسمت‏ هائي كه بستر رودخانه گسترده شده است، اين رقم به 700 تا 800 متر مى‏رسد. محاسبات انجام شده نشان مى‏دهند كه مساحت رسوبات، قابل نفوذى كه كف رودخانه اصلى سرباز را پوشانيده ‏اند در حدود 44 كيلومتر مربع مى ‏باشد كه به اين رقم، مساحت نهشته ‏هاى قابل نفوذ واقع در دره‏ هاى رودخانه گويمرك 17 كيلومترمربع و كيشكور 7 كيلومتر مربع را بايد اضافه نمود.

اهميت رودخانه سرباز :

اهميت اين رودخانه در بخش و منطقه سرباز هرچه بگوييم، كم گفته ‏ايم. در مورد اهميت آن همين بس كه حيات اقتصادى جنوب استان به اين رودخانه بستگى دارد. و چه بسا با خشك‏شدن آن ديگر هيچ حياتى در منطقه مشاهده نشود و روستاهاى فراوانى به ويرانى مبدّل گردند. آب اين رودخانه در طول مسير خود براى روستاهاى واقع در كناره ‏هاى آن، منبع آب منحصر به فرد است. تراكم آباديها در مسير اين رودخانه بسيار زياد است. و زمينهاى زراعى آنها از همين رودخانه مشروب مى‏گردند. رودخانه سرباز نقش بسيارى را در آبادانى زمينهاى اطراف خود دارد و از آنجا كه آبرفتهاى زيادى را در اين اراضى ته ‏نشين مى ‏كند، بسيار پربركت و آباد هستند. آب اين رودخانه نه تنها منطقه سرباز، بلكه بخش راسك و سرزمينهاى پهناور دشتيارى را نيز مشروب مى ‏كند. بطور كلى مى ‏توان گفت كه بيشتر زمينهاى حاصلخيز دشتيارى، بر اثر رسوبگذارى همين رودخانه، در طى ساليان متمادى و طولانى، بوجود آمده ‏اند. هم اكنون با احداث سدپيشين، بيشترين استفاده را از آب اين رودخانه، اهالى دشتيارى و باهوكلات و چابهار مى‏ برند.

آبهاى زيرزمينى:

به علت كوهستانى بودن و شيب زياد اين بخش و همچنين بارانهاى موقتى و زودگذر همراه با رگبارهاى شديد، اغلب آبهاى زيرزمينى در عمق بسيار كمى (حدود 10 تا 15 متر) قرار دارند و از آنجا كه اكثر بارندگيها بصورت سيلابهايى جارى مى‏ گردند، آب كمتر فرصت نفوذ در داخل زمين را مى‏يابد و بدين‏ترتيب، سفره ‏هاى زيرزمينى كمتر تغذيه مى ‏شوند. بيشتر سفره ‏ها و منابع آب زيرزمينى در مجاورت رودخانه سرباز و شعبات آن قرار دارند. لازم به ذكر است كه بهره ‏بردارى از اين آبها بيشتر دردهستانهاى سركور و كيشكور معمول است

 

مشخصات هيدروژئولوژيكى آبهاى زيرزمينى:

ترازيابى آبخوان: در اين منطقه نقاطى را كه بتوان بوسيله آن تراز آبهاى زيرزمينى را شناسايى نمود، وجود ندارد، بعلاوه برنامه حفّاريهاى اكتشافى و آزمايشهاى پمپاژ كه به منظور شناسايى تراز آب و همچنين مشخصات هيدروديناميكى آبخوان تعيين شده، انجام نگرديده است. بنابراين به نتايج بدست آمده از بررسيهاى ژئوفيزيكى اكتفا شده و مبناى بررسيها قرار گرفته ‏اند. اين بررسيها نشان مى ‏دهند كه ضخامت سفره آبدار در بستر رودخانه سرباز بطور متوسط 5 تا 6 متر مى ‏باشد و به اين ترتيب قشر فوقانى رسوبات به ضخامت 2 تا 3 متر خشك مى‏ باشد.

نفوذپذيرى، قابليت انتقال:

مطالعات انجام شده نشان مى ‏دهد كه در حدود 9 درصد آبهاى ذخيره شده در لابه لاى رسوبات، غيرقابل استخراج مى‏باشند و به اين ترتيب مقدار آب ذخيره شده قابل بهره‏ بردارى برابر با 9 درصد حجم كل نهشته ‏هاى رسوبى بستر رودخانه ‏هاى اين منطقه مى ‏باشد.

شعبات (شاخه ‏هاى رودخانه):

ين رودخانه از ارتفاعات شمالى بخش سرباز سرچشمه مى ‏گيرد. در شمال غربى، شاخه‏اى بنام سَركور، دهستان سركور را به سوى جنوب شرقى طى مى ‏كند و در سرراه، رودخانه ‏هاى مَچكور، سهمان، هنسانوچ، كوش‏كور و هِچكدر به آن مى‏ پيوندند و به سوى سرباز متوجه مى ‏شود. در مركز بخش سرباز با رود گُوَيْمَرْكْ مخلوط مى ‏شود. سپس به سوى جنوب غربى از دره ‏هاى پرپيچ و خم و تنگ عبور مى ‏كند و در روستاى ايتك با رودخانه بَخْتَكْ مخلوط مى ‏شود. آنگاه در محل پل سرباز با رودخانه جژّان در هم مى‏آميزد. در روستاى دپكور رودخانه كيشكور به آن مى‏پيوندد و در روستاهاى رودبن ولهاباد با رود رُمپان در هم مى‏آميزد و آنگاه در روستاى زيارتجاه با رودخانه زيارت‏كور مخلوط مى ‏شود. در بدو ورود به دهستان پارود و نرسيده به حِيط با رودخانه بِشْكير در هم مى‏آميزد و در انتهاى حيط با رودخانه روت‏كور مخلوط مى‏ شود.

   در پارود، رود سُموكان (گُوَرْدَشْتْ) به آن مى‏پيوندد و پس از پيوستن با رود پِشامَگْ، از كنار روستاى فيروزآباد مى ‏گذرد و به مركز بخش راسك وارد مى‏گردد. در اين دهستان نيز همچنان به سوى جنوب شرقى جريان مى ‏يابد و در نزديكى هُدار با رودخانه لاشار مخلوط شده و از روستاهاى بافتان و جَكيگُور عبور كرده، وارد دهستان پيشين مى ‏شود. در ابتداى ورود به اين دهستان نخست با رودخانه سيرين كَوْرْ و سپس با رودخانه سوران آب در هم مى ‏آميزد و سد پيشين را پشت سر مى‏ گذارد. سپس به سوى جنوب غربى متوجه مى‏ شود و در سر راه با رود وَشْ كَوْرْ مخلوط مى‏ گردد و به دهستان باهوكَلات از شهرستان چابهار داخل مى ‏شود. در ورود به اين دهستان، با شاخه‏اى بنام باهوكلات مخلوط مى‏گردد و آنگاه به سوى جنوب غربى و سپس جنوب شرقى، سراسر دهستان باهوكلات را طى مى‏كند و در سر راه، با رودهاى گَرْگَرُو وَ وَليدادْ و سَمّاچْ مخلوط مى‏شود و در 90 كيلومترى شرق چابهار به خليج گُواتْرْ در درياى عمان وارد مى‏ گردد. اين رودخانه بطور كلّى رودخانه ‏اى سيلابى است كه بخش پايانى مسير خود را در دشتهاى باهوكلات و دشتيارى طى مى ‏كند. از به هم پيوستن رودهاى سَرْكَوْرْ، هنسانوچ، كوش كَوْرْ و هِچْكدَرْ، رودخانه سرباز بوجود مى‏آيد كه نام محلّى اين رودخانه از روستاى سرباز تا راسك معروف به سرباز و از بخش راسك تا باهوكلات بنام مَزَنْ كوَرْ (رودخانه بزرگ)، و از باهوكلات تا مصب خود، باهَوْ ناميده مى ‏شود.

مشخصات شعبات رودخانه سرباز :

- رودخانه گُوَيْمَرْكْ: دهستانهاى: نسكند و مينان، فصلى، ريزابه : رودخانه سرباز، حوضه: درياى عمان، طول: 55 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: 890 متر، شيب متوسط: 1 درصد، مسيركلى: نخست جنوب شرقى و سپس غربى. شاخه‏اى از اين رودخانه از ارتفاعات 80 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر واقع در دهستان نسكند سرچشمه مى ‏گيرد و بنام رودخانه دهانه به سوى جنوب شرقى روانه مى‏شود. در سرراه با ريزابه ‏هاى متعددى مخلوط مى ‏شود و در حوالى روستاى سرداب به سوى جنوب‏ غربى متوجه مى‏گردد و قبل از رسيدن به روستاهاى كندز و باتك، با شاخه شرقى كه از ارتفاعات جنوبى آشار سرچشمه گرفته و بنام رود كُزور معروف است، مخلوط مى‏شود. از كنار روستاهاى گُوَنْگانْ، مينان، دِزْ، بُگانْ و سَنْگ مَسجِد مى ‏گذرد و در مركز بخش سرباز، با رودخانه سركور مخلوط مى ‏شود و رودخانه سرباز را تشكيل مى ‏دهند.

 - رودخانه بَخْتَكْ : دهستان سرباز، فصلى، ريزابه : رودخانه سرباز حوزه: درياى عمان، طول: 51 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1400 متر، ارتفاع ريزشگاه 860 متر، شيب متوسط: 3/6 درصد، مسيركلى: شمال غربى. اين رودخانه از 14 كيلومترى جنوب شرقى سرباز سرچشمه گرفته و از روستاهاى ماتَكْ و اِسْپِكار مى‏گذرد و در روستاى اِيْتكْ به رود سرباز مى‏ريزد.

- رود سهمان: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رودخانه سركور، حوضه: درياى عمان، طول: 71 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1400 متر، ارتفاع ريزشگاه: 1100 متر، شيب متوسط : 1/8 درصد، مسيركلى غربى، اين رودخانه از 66 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و رودخانه پاديك شاخه‏اى از آن است و در محل محمودآباد به سركور مى ‏پيوندد.

- كيشكور: دهستان كيشكور، فصلى، ريزابه: رودخانه سرباز، حوضه: درياى عمان، طول: 53 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1200متر، ارتفاع ريزشگاه: 750 متر، شيب متوسط: 1/8 درصد، مسيركلى: شرقى. اين رودخانه از 75 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و داراى دو شاخه اصلى: مات كَوْرْو شير بُنان (گَرَگْ كَوْرْ) و شاخه‏ هاى فرعى: مَچانْ، سَگار، بَنْدانْ، سانيچ، دَنْدارْ، جَميدَر،شُكْشْدَرْ، كُپشتان، تيغ آبْ و دازاندر است. و در محل روستاى دَپْكَوْرْ به رودخانه سرباز مى‏ پيوندد.

- هيسكان: دهستان ايرافشان، فصلى، ريزابه: رودشاهى كور، حوضه: درياى عمان، طول: 50 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1400 متر، ارتفاع ريزشگاه: 800 متر، شيب متوسط: 1/2 درصد، مسيركلى: شمال شرقى. اين رودخانه از ارتفاعات جنوبى دهستان آشار سرچشمه گرفته و بعد از پيوستن چند رود فرعى به شاهى كور تغيير نام داده و به رودخانه نِهِنْگْ مى‏پيوند.

- هِچكدر: دهستان نسكند، فصلى، ريزابه: رودخانه سرباز، حوضه: درياى عمان، طول: 20 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1200 متر، ارتفاع ريزشگاه: 950 متر، شيب متوسط: 1/4 درصد، مسيركلى: جنوب غربى. اين رودخانه از 88 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه گرفته و از كنار روستاهاى پِيروكوش مى‏ گذرد. و روبروى روستاى پنّام به رود سرباز مى ‏ريزد.

- هنسانوچ: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رودسركور، حوضه: درياى عمان، طول: 50 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1600 متر، ارتفاع ريزشگاه: 950 متر، شيب متوسط: 1/3 درصد، مسيركلى: جنوبى. اين رودخانه از كوههاى هامان در 56 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و از كنار روستايى بنام حَمَّلى مى‏گذرد و رودخانه كوش كور به آن مى‏پيوندد.

- كوش كور: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رود هنسانوچ، حوضه: درياى عمان، طول:25  كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1600 متر، ارتفاع ريزشگاه: 1050 متر، شيب متوسط: 2/2 درصد، مسيركلى: نخست جنوبى و سپس غربى، اين رودخانه از 72 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد.

- سُموكان (گُوَرْدَشت):دهستان كيشكور، فصلى، ريزابه: رودخانه سرباز، حوضه: درياى عمان، طول: 30 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1250 متر، ارتفاع ريزشگاه: 600 متر، شيب متوسط: 2/2 درصد،

مسيركلى: جنوب شرقى اين رودخانه از كوههاى باجان و انار در 93 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه گرفته و در روستاى پارود به رودخانه سرباز مى‏ريزد. و شاخه ‏هاى آن عبارتند از : باجان، گادْروچْ، بِيت، جَموك.

- مَچكور: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رودخانه سرباز، حوضه: درياى عمان، طول: 51 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: حدود 1200متر، شيب متوسط: 1/7 درصد، مسيركلى: شرقى. اين رودخانه از 55 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و يكى از شاخه ‏هاى آن رود گُوَرْناگْ است.

تهلاپ: دهستان ايراَفشان، فصلى، ريزابه: رودشاهى كَوْرْ، حوضه: درياى عمان، طول: 03 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1350 متر، ارتفاع ريزشگاه: 800 متر، شيب متوسط: 1/8 درصد مسيركلى: جنوب شرقى. اين رودخانه از 70 كيلومترى جنوب غربى سراوان سرچشمه مى‏گيرد و شعبات ديگرى كه به آن مى‏ پيوندند عبارتند از: رود بلوچ و چاهى.

- شاهى كور: دهستان ايرافشان، سيلابى، ريزابه: رود نهنگ، حوضه: درياى عمان، طول: 001 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: حدود 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: حدود 530 متر، شيب متوسط: 0/9 درصد، مسيركلى: شرقى. اين رودخانه از ارتفاعات 130 كيلومترى جنوب باخترى سراوان سرچشمه مى‏گيرد و بنام رودخانه تُرُنْدْ به سوى شمال شرقى روان مى‏شود و پس از مخلوط شدن با يك ريزابهُ نسبتاً بزرگ شمالى، به سوى مشرق متوجه مى‏شود و به رودخانه حَدْكَوْرْ تغيير نام مى‏دهد. رودخانه مزبور در سر راه نخست با رودخانه جَبْدَْر و سپس با رود آشار مخلوط مى ‏شود و بنام رودخانه پَتكانْ به سوى جنوب شرقى متوجه مى‏گردد. در سر راه نخست با رودخانه هِيسكان و سپس با رود ايراَفشانْ در هم مى ‏آميزد  و بنام رودخانه شاهى كور به سوى مشرق روان مى ‏گردد و پس از مخلوط شدن با رود گودان (گيردان)، به سوى جنوب شرقى رهسپار مى‏شود و در نقطه‏اى از مرز ايران و پاكستان كه در 45 كيلومترى جنوب شرقى ايرافشان قرار دارد، به رودخانه مرزى نهنگ مى ‏ريزد.

- نِهنگ: شهرستانهاى سراوان و ايرانشهر، دايمى، حوضه: درياى عمان، رودخانه مرزى ايران و پاكستان، طول: تا مرز ايران و پاكستان 120 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1000 متر، ارتفاع ريزشگاه نقطه خروج از مرز: حدود 250 متر، شيب متوسط: 0/6 درصد، مسيركلى: جنوب غربى. اين رود قسمتى از مرز دهستان ايرافشان با كشور پاكستان را تشكيل مى ‏دهد (حدود 30 كيلومتر). رودخانه نهنگ از 140 كيلومترى جنوب شرقى سراوان واقع در دهستان بَمْ پُشْتْ سرچشمه مى‏گيرد و در نقطه‏اى به مختصّات طولى 63 درجه و 7 دقيقه و عرض 26 درجه و 39 دقيقه به مرز ايران و پاكستان وارد مى ‏گردد و رو به مغرب و سپس رو به سوى جنوب غربى جريان مى ‏يابد و در سر راه با ريزابه‏ هاى فراوانى كه از ارتفاعات اطراف مرز سرازير شده ‏اند، مخلوط مى ‏شود و با پيوستن به رودخانه شاهى كور، به سوى جنوب غربى متوجه مى ‏گردد و پس از مخلوط شدن با رودخانه كوه پست به سوى جنوب روان مى ‏شود و سرانجام در نقطه ‏اى به مختصّات 62 درجه و 13 دقيقه طولى و 26 درجه و 15 دقيقه عرضى از مرز خارج مى‏گردد و به كشور پاكستان داخل مى‏شود، در كشور مزبور نخست به سوى جنوب و سپس به سوى خاور متوجه مى ‏گردد و پس از مخلوط شدن با رود كِيچ به رود دَشْتْ تغييرنام مى‏ يابد و سرانجام به خليج گُواتْرْ مى ‏ريزد.

- كهيرى: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رود بمپور، حوضه: جازموريان، طول: 50 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1500 متر، ارتفاع ريزشگاه: حدود 570 متر، شيب متوسط: 1/9 درصد، مسيركلى: شمال غربى. اين رودخانه از كوههاى هامان و شِش سَرْ در 47 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و به نام رودخانه شاه آپ به سوى مغرب روان مى‏گردد. در دامنه غربى كوه سرخ با يك ريزابه جنوب شرقى مخلوط مى‏شود و به سوى شمال غربى متوجه مى‏گردد. و بنام رود كهيرى درحوالى روستاى سَرْكَهوران (دهستان حومه ايرانشهر) به رود بمپور مى ‏ريزد.

- گَرْبُنْ (سياهتگان):دهستان كيشكور، فصلى، ريزابه: رودكاجَوْ، حوضه: درياى عمان، طول: 40 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1100 متر، ارتفاع ريزشگاه: 520 متر، شيب متوسط: 1/5 درصد، مسيركلى: جنوب غربى. اين رودخانه از كوه گربُنْ در جنوب دهستان كيشكور سرچشمه مى‏گيرد و از كنار روستاى گربُنْ مى‏ گذرد و در محل روستاى كهيران گُواش (بخش قصرقند) به رودخانه كاجو مى‏ريزد.

- مُشكُند: دهستان سركور، فصلى، ريزابه: رودكاجو، حوضه: درياى عمان، طول: 28 كيلومتر،  ارتفاع سرچشمه: 1000 متر، ارتفاع ريزشگاه: 850 متر، شيب متوسط: 0/5 درصد، مسيركلى: جنوب غربى. اين رودخانه از ارتفاعات 50 كيلومترى جنوب شرقى ايرانشهر سرچشمه مى‏گيرد و قسمت علياى آن را آهورّان مى ‏گويند.

 علاوه بر رودهاى مذكور، بقيه شاخه‏ هاى سيلابى كه به رودخانه سرباز مى ‏پيوندند عبارتند از: اِنْجِرْكْ (كَنْدَگان كَوْرْ)، كانيگان، شِشْ كانْ، نائوك، كَمَك، كرايى كور ناگوكْ، دانْ كور و ... كه همگى در بخش سرباز جريان دارند و رودهايى فصلى هستند. لازم به توضيح است كه علاوه بر اين شعبات، شاخه‏ هاى ديگرى در بخش راسك و باهوكلات نيز به رودخانه سرباز مى ‏ريزند كه برخى از آنها عبارتند از : سيرين كَوْرْ، كشتك، سُورْوَشان، نلينت كاجَوْ يا كاجَهْ.




جغرافیای استان سیستان وبلوچستان
نوشته شده در 21 بهمن 1391
بازدید : 562
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 

 

 

استان بلوچستان و سیستان با وسعتی حدود 500/187 کیلومتر مربع ، 4/11 درصد از مساحت کل کشور را تشکیل داده و از پهناورترین استان های کشور می باشد، که با قرار گرفتن در بین 25 درجه و 3 دقیقه تا 31 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 58 درجه و 50 دقیقه تا 63 درجه و 21 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم ترین استان های کشور است. این استان از شمال به خراسان و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب به دریای عمان و از مغرب به استان های کرمان و هرمزگان محدود می شود.

 

شمال استان ، نگینی است برآمده از آبرفت های رودخانه هیرمند، که بزرگ ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از 65 میلی متر را در سال دریافت می کند و میزان تبخیر در آن به بیش از 5000 میلی متر می رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می یابد، خشکسالی های مخرب توسعه پیدا می کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه ای را نشان می دهد. وزش بادهای 120 روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

 

جنوب استان نیز صدفی است که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه های اساسی اقلیم منطقه است. با توجه به پایین بودن نزولات جوی و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب های زیر زمینی تنها امکانات تامین آب محسوب می شوند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با 3941 متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده است (1). با توجه به دوره آماری 1375- 1359 میانگین بارش سالیانه استان 8/139 میلی متر و میانگین دما سالیانه 6/22 درجه سانتی گراد، می باشد (2). از لحاظ تقسیمات کشوری استان دارای 8 شهرستان، 32 بخش، 30 شهر، 94 دهستان و حدود 6300 آبادی می باشد.

 

منابع طبیعی

 

وسعت استان و تنوع آب و هوایی ،موجب بروز تنوع در پوشش گیاهی و غنای منابع طبیعی تجدید شونده گردیده است. حدود 55 درصد از کل مساحت استان معادل 000/250/10 هکتار را مراتع در برگرفته است که 300 هزار هکتار مراتع خوب، 750 هزار هکتار مراتع متوسط و 2/9 میلیون هکتار مراتع فقیر و خیلی فقیر می باشد. وجود تالاب هامون و امکان تولید علوفه نی و بونی در سطح 000/150 هکتار با تولید متوسط حداقل 6 تن در هکتار علوفه خشک ( در مواقع غیر خشکسالی ) از سرمایه های مهم منطقه به شمار می رود. در استان بیش از 1200 گونه گیاهی که حدود 70 گونه آن دارای ارزش دارویی و صنعتی می باشد شناخته شده است. از جمله می توان گونه های کهور، کنار، بنه، بادام، جش و گز روغن را نام برد. مساحت جنگل های استان که عمدتاً نیمه متراکم و کم تراکم هستند قریب به یک میلیون هکتار می باشد. همچنین حدود 3/6 میلیون هکتار را بیابان و شنزار در بر گرفته است.




معرفی شهرستان سرباز
نوشته شده در 21 بهمن 1391
بازدید : 655
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

وضعيت فرهنگي هر منطقه و قومي وابسته به آداب.رسوم.باورها واعتقاداتمردم ‹استو خصايص و ويژگي هاي ساكنان هر منطقه در نوع نگرش و فرهنگ آنها تاثير گذار مي باشد به طوري كه ميتوان گفت وضعيت فرهنگي هر منطقه و قومي وابسته به آداب.رسوم.باورها و اعتقادات مردم آن است و خصايص وضعيت فرهنگي هر منطقه نشات گرفته از خلق و خوي ساكنان آن وشرايط حاكم بر آن مي باشد. شهرستان جديدالتاسيس سرباز در جنوب شرقي ترين نقطه كشور ايران قرار دارد و ۱۲۱ كيلو متر مرز مشترك با كشور پاكستان دارد داراي ۱۴۸ هزار نفر جمعيت كه از اين ميزان ۸۰ درصد آن ساكن در روستا ها مي باشند اين شهرستان داراي ۴ بخش :آشار.پيشين.راسك و سرباز مي باشدو در كل داراي ۸۴۴ پارچه آبادي به صورت روستاومناطق عشايري است.نسبت جمعيت مرد به زن اين شهرستان ۵۰ .۵۰ است يعني نصف جمعيت ساكن در ان مردان و نصف ديگر آنرا زنان تشكيل مي دهند.و حدود ۶۵درصد از كل جمعيت شهرستان را جوانان و اغلب در رده هاي سني ۱۵ تا ۲۵ سال تشكيل مي دهد. شهرستان سرباز از دير باز به جهت اينكه مهد پرورش شخصيتهاي بسياري در زمينه هاي مختلف اجتماعي بوده تاثير گذار در جريانات اجتماعي استان بوده است.وجود شخصيتهاي برجسته و بارزي در زمينه هاي مذهبي.فرهنگي .هنري و ... خود گواه محكمي بر اين مدعاست.به دليل اهميت و رواج هنر شعر و شاعري در اين شهرستان در ادامه سعي خواهيم كرد اشاره اي به زندگي بعضي از شاعران پر آوازه اين شهرستان نماييم.

 




نقشه شهرستان سرباز
نوشته شده در 21 بهمن 1391
بازدید : 2978
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

 





طوايف شهرستان سرباز
نوشته شده در 21 بهمن 1391
بازدید : 1413
نویسنده : طیب احتشامی و زبیر ملازهی

برخى از طوايف شهرستان سرباز عبارتند از : باركزايى: مردم اين طايفه در سراسر بلوچستان، مخصوصاً در دهستانهاى آشار و ايرافشان و سرباز به سر مى ‏برند مردم اين طايفه در اصل از افغانستان به ايران مهاجرت كرده ‏اند. و از اعقاب اميرشاهوخان باركزايى هستند. بزرگزاده: مردم اين طايفه در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى دپكور و كوه متيك پراكنده هستند. بزرگزاده ‏ها، اصلاً كرد بوده و از آنجا به بلوچستان كوچ نموده ‏اند.و مردم اين طايفه خود را از اعقاب شاه نعمت الله ولى مى ‏دانند. سگارى: محمد خان كه برادر شيخ محمد و فرزند شيرخان است، جد بزرگ سگاريها مى ‏باشد. محمد خان مدتى حاكم و رئيس سرباز بوده است، اما در طى درگيرى كه بين او و افغانها رخ مى ‏دهد، كشته مى ‏شود، آنگاه فرزندانش به كيشكور و كوه سگار پناهنده و متوارى مى ‏شوند. بعد از آن، نسل آنها به سگارى معروف مى ‏شود زيرا در كوه سگار اقامت داشتند. نيازخان و تقى و سعدى و سنايى از نسل محمدخان هستند كه اجداد سگاريها مى ‏باشند. تمام سگاريهاى سرباز و كوپك اولاد حاجى دادرحيم ، از اولاد سنايى هستند. دهانى: قلمرو طايفه دهانى از شمال به دشت مراد آباد سوران، از جنوب به صلاح كوه از مشرق به كوه بلوچ و زامران و از جانب غرب به سرباز و ايرندگان محدود مى ‏باشد. مركز طايفه در مورتان است.دهانى ها در تمام بخش و خصوصاً دهستان نسكند پراكنده ‏اند. رئيسى: در دهستانهاى ايرافشان، آشار، سرباز و كيشكور پراكنده شده ‏اند كه در حال حاضر داراى فاميلهايى نظير اربابى، ملك رئيسى و نباتزهى هستند. رئيسى ‏ها از مالكيت آب و زمين و نخل برخوردارند.در قديم زمانيكه طايفه و ايل، به عنوان يك سازمان سياسى و واحد اجتماعى نسبتاً مستقل از مجموع جامعه ايران به سر مى ‏بُرد، و پيش از ورود مأموران دولت به اين منطقه، احتمالاً تيره يا طايفه رئيسى براى سرپرستى و حفظ نظم به عنوان ريش سفيد و كلانتر سهمى داشته است رئيسى ‏هاى كيشكور از نسل شير محمد جالقى هستند كه از جالق آمده و در كيشكور سكونت اختيار كرده و رياست كيشكور در اختيار او درآمد. رند: در دهستانهاى ايرافشان و سرباز پراكنده ‏اند و هم‏اكنون داراى نام خانوادگى نظير ايراندوست، كرد، كريم‏زهى، آسكانى، آرامش، تلاتف، كنرزهى، وطنخواه و .... هستند. در مورد فاميل يانام خانوادگى آرامش لازم به توضيح است كه هنگامى كه مأموران ثبت احوال جهت دادن شناسنامه، خصوصاً در روستاى پيردان كه اكثريت رندها در همين‏جا مى ‏باشند، آمده بودند، از شخصى بنام ملك محمد رند سئوال مى ‏كنند كه فاميل شما چيست؟ وى مى ‏گويد كه رند است در همين هنگام مأموران آشفته مى ‏شوند و مى ‏گويند كه رندى ‏گرى را رها كنيد و آرامش اختيار كنيد و بدين‏ترتيب فاميل آرامش بوجود آمد. لازم به ذكر است مركزيت مردمان اين طايفه در نواحى اطراف مرز ايران و پاكستان خصوصاً در رديگ و سوراب و پيشين است. بلوچ: در تمامى دهستانهاى بخش سرباز و خصوصاً دهستان سرباز و سركور پراكنده شده‏اند و داراى فاميلهاى ايراندوست، ايران نژاد، گهرامزهى، بهزامزهى، شهدادزهى، شنبه‏زهى، مزارزهى، كوه ونى ، فولاد پور، پارسانژاد و ... هستند. بليده ‏اى: مردمان اين طايفه در اصل از مسقط به كيچ و »تربت فعلى« آمده و ساليان زيادى در آنجا مانده و حاكميت و سرورى آنجا را داشته ‏اند و در نهايت به بلوچستان ايران آمده ‏اند و پدر بزرگ بليده ‏اى ‏ها »بوسعيد« نام داشته كه به روايتى ديگر از الجزاير آمده ‏اند و مرحوم حاج كريم بخش سعيدى، بدين دليل فاميل خودشان را سعيدى گذاشته ‏اند. جهت كسب اطلاعات بيشتر به شجره‏نامه بليده‏اى به قلم خليفه داد محمد ساكن راسك مراجعه شود بليده ‏اي ها از نسل عبدالكريم فرزند حكيم داد هستند كه از بليده آمده و به سرباز( ششگيم) سكونت كردند اينان بيشتر در دپكور و مغ پراكنده ‏اند. ملازهى: در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى مغ و كوه ميتگ و انزا و دپكور و بطور محدود در دهستان ايرافشان پراكنده هستند. اينان نسل خود را به حضرت على( رض) مى ‏رسانند. دَرزاده: مردمان اين طايفه از نسل غلامان هستند كه در طول زمان و به تدريج آزاد شده‏ اند ازدواج آنها نيز بيشتر به شكل درون گروهى، و گاه گاه با تيره نوكرها انجام مى ‏شود. درزاده ‏ها در تمامى دهستانها و روستاهاى بخش سرباز پراكنده هستند كه در گذشته داراى ملك و آب نبوده ‏اند اما در حال حاضر داراى زمين مى‏باشند. استاها: استاها، صنعتگران جامعه هستند و عموماً به يكى از سه پيشه زرگرى، آهنگرى و نجارى و بطور محدود به ختنه كردن و آرايشگرى اشتغال دارند. و در ساختن زيور آلات زنان مهارت كافى و وافى دارند. مردمان اين طايفه هر كجا و براى هر كس مى ‏توانند كار بكنند. گاهى به ساختن ادوات كشاورزى و سيخ و داس و چكش، و ... اشتغال دارند. محل زندگى آنها از محلّه ساير طبقات جداست و بيشتر در حاشيه دهات زندگى مى‏كنند. علاوه بر مشاغل بالا به خريد و فروش الاغ و راديو و ضبط نيز مى‏پردازند. امروزه وضع استاها بسيار خوب شده و حتى داراى ماشين و خانه ‏هاى مجهز و ... هستند. همانند درزاده ها در تمامى روستاها پراكنده هستند. نوكرها يا غلامان: اين تيره پايين ترين قشر اجتماعى موجود در سرباز را تشكيل مى‏دهد. اينان دو دسته هستند: يا نسل اندر نسل برده بوده‏اند و يا كسانى هستند كه در حملات طوايف بلوچ به استانهاى مجاور و يا همسايگان خود به اسارت گرفته شده و در اينجا فروخته شده ‏اند بطور كلى افراد اين ذات خدمتگزاران خانواده‏ ها بوده و در مواردى نقش كارگران كشاورزى را بر عهده دارند. غلامان داراى اندامى قوى و نيرومند و بينى پهن و گشاده، لبانى ستبر و برگشته، چشمانى سياه، موهايى مجعد و مشكى هستند. در حال حاضر بسيارى افراد اين طايفه حتى داراى آب و زمين شده ‏اند و از آزادى كامل همانند يك مرد بلوچ برخوردارند. غلامان نيز در تمامى دهستانها و روستاها پراكنده هستند. مير و شيخ: ميروشيخ در اصل لقب هستند و طايفه ‏اى خاص نيستند و بطور كلى در تمامى دهستانهاى بخش سرباز، خصوصاً در نسكند و آشار پراكنده ‏اند. لازم به توضيح است كه اصيل‏ترين و قديم‏ترين طوايف موجود در سرباز همان رئيسى ‏ها و بزرگزاده ‏ها هستند كه از ملّاكين اصيل مى ‏باشند. و همچنين نباتزهى و سگارى و ميران نسكند ازطايفه ‏هاى اصيل اين منطقه هستند و اين سه طايفه، فرزندان سه نفر بنام‏هاى نبات خان كه مركز شان درپارود و زيارتجاه مى ‏باشد، و محمدخان كه مركزشان در دپكو و سگار است، و جان محمد خان كه مركزشان در نسكند مى ‏باشد. سه نفر مذكور با هم برادر و از فرزندان شيرخان مى‏باشند كه در پايان به ميرگهرام، مرحوم نوبندگ لاشارى ميرسند.

 




صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد